دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

لباس سیاه اصلا بهم نمیاد دوسش ندارم

سلام 

 

امروز بد ترین روز عمرمه   

 

 

نمیدونم چی بگم  اصلا حال ندارم   امروز  لباس  سیاه  تنم کردم  

 

 

باورم نمیشه که پدر بزرگم فوت کرد 

 

هنوز با ورم  نمیشه  

 

به خدا باورم  نمیشه 

 

 

ببخشید  فقط اومدم بگم که من خوبم  

 

همین 

 

فردا می خوایم بریم خاک سپاری  پدر بزرگم اما هنوز باورم نمیشه   

 

اگه شد  میام بازم  

 

یک چیزی  بگم داداشی  ها  

 

لباس  سیاه  اصلا بهم  نمیاد  دوسش  ندارم 

 

 

گررررررررررررررررررررریه 

 

خیلی دوسش دارم  پدر بزرگم رو

 

 

 

باتشکر دوست شما امین کوچولو

نظرات 22 + ارسال نظر
امین(دوست سید) پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:12 ب.ظ

سلام داداش امین
خیلی متاسفم از شنیدن این خبر
ایشالله بقای عمر خودتون باشه

سلام

ممنونم داداشی سلام و خدا حافظی منو به داداش نارنجی برسون

دوست جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:43 ق.ظ

سلام غم آخرت باشه همیشه شاد باش این راهیه که دیر یا زود همه باید بریم در تمام مراحل زندگیت موفق باشى

سلام

ممنونم داداشی

ناهید جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ق.ظ

سلام شما که وبلاگ خوبى دارى چرا نظراتش نسبت به قبل کمتر شده

سلام


ببخشید نیستم به خدا که بخواهم تایید کنم ببخشید

احسان امو جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:23 ب.ظ http://www.aceboy.loxblog.com

سلام خدا بیامرزتش ناراحت نباش رفت راحت شد حتما جاش

توبهشته وقطعا بهترازین دنیای ماست . . . فقط بگم خو ش به حالش

سلام



ممنونم امو احسان

[ بدون نام ] جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:42 ب.ظ

سلام
نمیدونم چی بگم
فقط به نوبه خودم درگذشت پدر بزرگ گرامیتان را تسلیت میگم
واز خداوند ممنان ارزوی صبر برای شما مسیلت می نمایم

سلام

ممنونم

رضا جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام
نمیدونم چی بگم
فقط به نوبه خودم درگذشت پدر بزرگ گرامیتان را تسلیت میگم
واز خداوند ممنان ارزوی صبر برای شما مسیلت می نمای

سلام

ممنونم اقا رضا

هومن جمعه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ب.ظ http://boy-bazi.loxblog.com/

سلام داداشی
بازم از صمیم قلبم بهت تسلیت میگم گلم.
خدا بیامرزدشون پدر بزرگ خیلی عزیزه داداشی
خدا صبرت بده عزیزم.
واقعا احساس تاسف میکنم
نمیتونم بگم باهات همدردی میکنم نه ولی میتونم باهات همدلی کنم دوست خوبم
مواظب خودت باش
امیدوارم غمه آخرت باشه مهربونم
بای

سلام اقا هومن شما به من لطف دارید ممنونم



بای

مزاحم کوچولو شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:17 ق.ظ http://mozahemkocholo.blogfa.com

سلام،

امیدوارم که حالت خوب باشه دوست عزیز

خواستم عرض ادبی کرده باشم و شما رو به آپ جدیدم دعوت کنم
حضور شما عزیزان باعث دلگرمیم خواهد بود .

موفق باشی

بای

سلام


ممنونم

یه دوست شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:21 ب.ظ

سلام
اومدی تو نت بدون اینکه حتی یه پیام ساده برامن بزاری
دمت گرم
به همین زودی؟
تو که میگفتی منو زن داداشی رو خیلی دوست داری
حتی یادت رفت آدرس حاج امین رو بهم بدی که بیام مشهد برات یه کادو بزارم
من که گفتم فراموشت نمیکنم
گفتم که تو منو فراموش میکنی
حالا دیدی راست میگفتم؟
دیدی حتی یه پیام ساده برام نذاشتی؟ حتی یه سلام؟
عیبی نداره
میگن همیشه بزرگتر باید فراموش کنه
باشه منم فراموش میکنم
من هنوزم برات یه دوست هستم
هنوزم برات یه داداش هستم
و باوجود اینکه تو منو فراموش کردی برات مینویسم
مینویسم مثل همیشه
که:
کسی که دوستت داره
یه دوست

پسرسرا شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 06:02 ب.ظ http://sinasadra.blogsky.com/

سلام امین جون حالت خوبه بهت تسلیت میگم نمیدونم میتونم حالتو درک کنم یا نه اما منو در ناراحتی و غمت شریک بدون
دوست دارم خیلی

سلام

ببخشید من به مامانتون قول دادم که دیگه مزاهم درس خوندن شما نشم سینا جون راستی ما خونه خودمونو آوردیم نزدیک شما


جای پارک شمیم

نارنجی پوش شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ

سلام داداشی خوبم
داداشی امروز کامپیوترم قاطی کرد....هرکاری کردم روشن نشد
داداشی مگه من کی رو دارم تو اینترنت که بخام بخاطرش بیام اینترنت؟
داداشی گلم توکه نیستی....از آبجی کوچولوت و امین که اون شب اومد هم رفتم خداحافظی کردم تو کافینت...الان هم کافینت هستم
امو احسان هم که بهش پیامک میدم....دیگه کسی نموند.....همه کسای من تو اینترنت شما هستین.....بهترین من
میدونی که چقدر دوست دارم....به اندازه ای که حد نداره
داداشی فردا یا پس فردا باید برم
مرداد برمیگردم داداشی
بدون که همیشه بیادتم هرجا که میخام باشم....دنیا هرجور بچرخه برای من با تو میچرخه و بیاد تو
داداشی یادت نشه قول دادی گریه نکنی ولی من قول نمیدم آخه وقتی گریه میکنم سبک میشم....تازه من داداشی بزرگه هستم پس اجازه دارم بزنم زیر قولم(خنده)
بخدا نمیدونم چی بگم....فقط اینو بدون که دوری باعث میشه لحظه رسیدن به هم شیرینترین لحظه باشه.....بخدا نمیدونم لحظه ای که تو بغل بگیرمت چنتا بوست میکنم.....شاید از ۶۵۰۰ تا هم بیشتر شد(خنده)داداشی پفک و بستنی ت محفوظه ولی به خودمم باید بدی
شکمو نشی همشو بخوری مریض میشیا......شله من کووووو؟
.
.
وای داداشی کی پشت سرته؟؟
هروقت دلت گرفت بدون که دل منم میگیره.....به آسمون نگاه کن...فقط آسمون
داداشی آسمون یکیه...همون که من بهش نگاه میکنم همونه که تو میبینی
داداشی آسمون تویی
مرداد منتظرم باش....داداشی اگه نیومدم روز ۶ مرداد یه شیرینی بجام بخور
دوست دارم
بوس...همین ..امین
ما سه تا گیلاسم که بهم چسبیدیم

بابی یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ب.ظ

بهت تسلیت میگم .غم آخرت باشه

سلام

ممنونم

آبجی کوچولو یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ

سلام داداش جونم
دلم برات تنگه
داداش نارنجی هم رفت
گفت که بهت بگم زود بر میگردم
گفت بگم که خیلی دوست دارم
گفت که همیشه به یادت هستم
راستی داداش روز آخر کامپیوتر شون خراب شد با من هم از طریق آف خدافظی کرد
کامپیوتر بددددددددددددددددددددددددد
خلاصه باز من موندم و انتظار اومدنت
داداش خیلی وقتها میایی تو زهنم یهووووووووووووو
منم دست می زارم رو قلبم
داداش جونی خوب خوب شو بیا پیشم باشششششششششششششه
خیلی دوست دارم واقعی واقعی
راستی یادم شد داداش نارنجی گفت که بهت بگم یهو ممکنه پشت سرت باشم و ۶۵۰۰ تا رو ازت بگیرم(خنده)
داداش جونم برا من بینهایته اصلا تعداد نداره
به من چه میخوستی اینقدر دوست داشتنی نباشی(خنده)
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
بغللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
منتظرم بیای پیشم
ما ۳ تا گیلاسیم

آبجی کوچولو یکشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ

سلام باز
وای داداششششششششششش
همین الن اگه گفتی چی شد
داداش نارنجی افتاده بوشهر(دست دست)
خیلی خوشحال بود
منم خوشحال شدم
تو هم تو خوشحالیمون شریک(خنده)
سیستمشون هنوز خراب بود من اومد خبرو زود بدم(خنده)
خودشونم میان بدا بهت میگن
داداشششششششششششششش دوست دارم
باز می آم پیشت
ما ۳ تا گیلاسیم

سلام


فکر کنم بهترین خبر عمرم بود

همین جا خداحافظی هم میکنم آبجی دیرم شده باید بر به هواپیما برسم ببخشید از طرف من خدا حافظی کن ببخشید وقت تنگه


م سه تا گیلاسیم :)

نارنجی پوش دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ق.ظ

سلام داداشی
افتادم بوشهر.....خود خود بوشهر........خیلی خوشحالم داداشی
اینطوری زودتر میتونم بیام بهت سر بزنم آخه بوشهر تا خونمون۵۰دقیقه راه بیشتر نیست....کامپیوترم هنوز خرابه...ولی درستش میکنم
هروقت آرام میشوید از قلبتان تشکر کنید که دستانتان را به دامان آسمان رسانیده است...................من الان آرومم داداشی چون قلبم دستمو به تو رسونده...تو آسمونی داداشی....بخشنده و پاک و زیبا...
خیلی دوست دارم داداشی
دلم برات یه ذره شده راستی چرا عکستو برام نزاشتی....مگه نیای تو دستم گوشتو میگیرم(خنده)....زودی خوب شو که خیلی دلم برات تنگ شده... خیلی بخدا(گریه)
داداشی دیشب یه چیزی دیدم که خیلی ناراحت شدم...با یکی از دوستام رفته بودم تو ساندویچی یه چیزی بخوریم...هنوز لقمه اول رو نخورده بودم نگاهم افتاد به یه عکس رو دیوار..
عکس یکی از دوستان مدرسم بود که زیرش نوشته بود بازگشت همه بسوی خداست....خیلی ناراحت شدم...داداشی میدونی از چی بیشتر غصه م گرفت...از اینکه درست ۵روز بعد از رفتن من به سربازی اون تصادف کرده بود....اینکه چهلمش هم گذشته بود و من تازه داشتم میدیم...اینکه نتونسته بودم تو خاکسپاریش باشم و برا آخرین بار قبل از گذاشتن تو قبر ببینمش....من خیلی بی معرفت بودم که چند سال ازش خبری نگرفته بودم....داداشی دیگه اون رفته و ناراختیش برا من موند
داداشی ترخدا منو بی خبر نزار ...هروقت اومدی برام کامنت خصوصی بزار آخه یاهو آف بهم نشون نمیده
بغض گلومو گرفت نمیتونم چیزی بگم
خیلی دوست دارم...همین ...امین.......گریه
ما ۳تا گیلاسیم که بهم چسبیدیم

ARMAN " ARMIN دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.bi2bl021.blogsky.com

ارمان ؛ ارمین

خیلی متاسفم

سلام


منونم

ARMAN " ARMIN دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 01:12 ب.ظ http://www.bi2bl021.blogsky.com

ارمان " ارمین

سلام دوست گوگوجی ما[نیشخند]

دنیای عجیبی شده برای ما بی ال ها

بیا حرف های ارمین رو گوش کن


°°°°°°°°°°°°|/
°°°°°°°°°°°°|_/
°°°°°°°°°°°°|__/
°°°°°°°°°°°°|___/
°°°°°°°°°°°°|____/°
°°°°°°°°°°°°|_____/°
°°°°°°°°°°°°|______/°
°°°°°°______|_________________
~~~~/__ بیا اینم وسیله حالا دیگه_\~~~~~~
~~~~~/ _میتونی به اپ ما سر بزنی زودی بیا _\~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~* ¯´¨ ¨`*•~-.¸…..
*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*´¨¯¨`*•~-.¸,.-~*

داریوش دوشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 04:12 ب.ظ http://dariush20.blogfa.com

سلام
خدا بیامرزش بهت تسلیت میگم
اگه تونستی بعدا بیا پیشم

سلام

ممنون خدا رفتگان شما هم بیامرزه

چشم

ARMAN " ARMIN سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.bi2bl021.blogsky.com

بوس

سلام

بوس

آبجی کوچولو چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 12:32 ق.ظ

سلام داداشم
آرزوم اینکه الان خوب و آروم و قلبت نزدیک مون باشه
داداش نارنجی افتاده راهنمایی و رانندگی
خوش بحالش شده پیش خانوادس(خنده)
اینجوری دیگه ۴ تا چشم ما منتظر اینکه که تو زود زود بیایی
دلم هوای حرفاتو کرده
راست می گم به خدا
داداشم آبجی همیشه زیاد دوست داره
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس قد یه دنیا
ما ۳ تا گیلاسیم

دوستون دارم به خدا


ما ۳ تا گیلاسیم

غزل چهارشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:24 ب.ظ http://www.donyaye-elm.blogfa.com

خصوصی:
داداشم سلام
تسلیت میگم داداشی .
داداشم نباید اینجوری کنی که برات خیلی بده باید عین یک مرد باشی میدونم سخته اما نمیخوای که آبجیت نگرانت بشه و خدایی نکرده حالت بد بشه دوباره تو الان فقط باید به خودت فکر کنی..........
داداشم دلم برات خیلی تنگ شده
بیا ............
منتظرتم ............

آبجی کوچولو پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 08:17 ب.ظ

بازم سلاممممممممممممم من اومدم
خوبی داداشم؟
حس می کنم که خوب باشی
البته دلتنگ(بوووس)
داداش امینم دیشب کرمانشاه خییلی بارون می اومد
میدونی چیکار کردم
البته حس کردی
زیر بارون دستمو گذاشتم رو قلبم و به آسمون نگاه می کردم و با تو حرف می زدم
بعدش برات کلی دعا کردم
آخه زیر بارون دعا زودی مستجاب می شه
خلاصه پر تو چشمام بارون شد(خنده)
زود زود خوب شو بیا
دوست دارم
ما ۳ تا گیلاسیم

بوس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد