دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

می پرسند که چرا دوستت دارم؟

 

به سراغ من اگر می آیید 

  

نرم آهسته بیایید ، مبادا که ترک بردارد 

 

چینی نازک تنهایی من !

 

 

 

 

سلام

 

 

می پرسند که چرا دوستت دارم؟ 

 

سوال بیخودی است!!! 

 

 

باید میپرسیدند که چرا نفس میکشم؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

روز اول پیش خود گفتم 

 

 
دیگرش هرگز نخواهم دید 

 

 


روز دوم باز می گفتم 

 

 


لیک با اندوه و با تردید  

 

روز سوم هم گذشت اما 

 
بر سر پیمان خود بودم 

 

 


ظلمت زندان مرا می کشت 

 


باز زندانبان خود بودم  

 

 

آن من دیوانه ی عاصی 

 

 


در درونم های و هو می کرد 

 

 
مشت بر دیوارها می کوفت 

 

 


روزنی را جستجو می کرد  

 

 

در درونم راه می پیمود 

 
همچو روحی در شبستانی 

 


بر درونم سایه می افکند 

 


همچو ابری بر بیابانی  

 

می شنیدم نیمه شب در خواب 

 

 
های های گریه هایش را 

 

 


در صدایم گوش می کردم  

 


درد سیال صدایش را  

 

 

شرمگین می خواندمش بر خویش 

 

 
از چه رو بیهوده گریانی 

 

 


در میان گریه می نالید 

 

 


دوستش دارم ، نمی دانی  

 

 

بانگ او آن بانگ لرزان بود 

  


کز جهانی دور بر می خاست 

 

 


لیک درمن تا که می پیچید 

 

 


مرده ای از گور بر می خاست  

 

مرده ای کز پیکرش می ریخت 

 

 


 

 


قلب من در سینه می لرزید 

 

 


مثل قلب بچه آهو ها 

در سیاهی پیش می آمد 

 

 
جسمش از ذرات ظلمت بود 

 

 


چون به من نزدیکتر می شد 

 


ورطه ی تاریک لذت بود 

می نشستم خسته در بستر 

 

 
خیره در چشمان رویاها 

 

 


زورق اندیشه ام ، آرام 

 

 

 

می گذشت از مرز دنیا ها  

 

باز تصویری غبار آلود 

 

 
زان شب کوچک ، شب میعاد 

 

 


زان اطاق ساکت سرشار 

 


از سعادت های بی بنیاد  

 

 

در سیاهی دست های من 

 

 
می شکفت از حس دستانش 

 

 


شکل سرگردانی من بود 

 

 


بوی غم می داد چشمانش 

 

 

ریشه هامان در سیاهی ها
 

 

قلب هامان ، میوه های نور 

 
یکدیگر را سیر می کردیم 

 


با بهار باغ های دور  

 

می نشستم خسته در بستر 

 
خیره در چشمان رویا ها 

 


 


می گذشت از مرز دنیا ها  

 

روزها رفتند و من دیگر 

 
خود نمی دانم کدامینم 

 


 


بگذرم گر از سر پیمان 

 


 


می نشینم شاید او آید  

 

 

 

عاقبت روزی به دیدارم میکشد 

 

 این غم دگر بارم یا من مغلوب دیرینم ؟ 

 

 

 آن من سر سخت مغرورم  زورق اندیشه ام ، آرام  

 

 

        عطر شور انگیز شب بوها   

 

 


 

 

 

داداشی درک  میکنم  اما قبول کن که خیلی سخته  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

لالا بخواب ای پسر کوچک من که دنیا خیلی خسیسه 

 

 

واسه کمتر کسی خوب مینویسه 

 

 

یکی لبهاش همیشه غرق خنده است 

 

یکی چشماش تو خوابم خیسه خیسه  

 

 

 

وقتی تو بیان احساسم کم میارم  شعر مینویسم  

 

 

  

  

 

همین 

 

 

 

با تشکر دوست شما امین کوچولو

 

نظرات 15 + ارسال نظر
هومن جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 05:12 ب.ظ http://boy-bazi.blogveb.com/

سلام داداشی
خیلی قشنگ بود داداش امین
پرسیدی چه امتیازی میدم واسه این آپت؟
جواب دادم
۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
بازم میگم
۲۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
نگران نباش داداشی
انشاالله داداش نارنجیت که اکثر آپهات رو من میدونم به خاطر ایشون میکنی تا چشم رو هم بزاری از سربازی میاد و بازم شبهای پر خاطره ای با همدیگه دارین.
الهی آمین
فقط بهم قول بده داداشی که خیلی زود خوب بشی
قول بده تا اون موقع خیلی مواظب خودت باشی
دوست دارم داداشی
خدا رو چه دیدی!!!
گریییییه
شاید قسمت شد دوباره دیدمت داداشی
گریییییییییییییییییه

امیرعلی جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:16 ب.ظ

سلام
چرا نیومدی فقط آبروی من جلوی سینا رفت چون بهش گفتم شما میای هیات بهدش سینا گفت حاضرم باهات شرط ببندم که نمیاد و هر چی منتظر شدم نیومدی و سینا فقط لبخندی زد و گفت صدرا جون دوستای مجازی رو بیخیال دوستای واقعی رو بچسب کاری که من کردم چون دوستای مجازی شخصیتی دروغی دارند؟
من نمیدونم که چیکار کنم؟

حسین جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز وبلاگ واقعا خوبی داری داشتم تو اینترنت میگشتم نمیدونم چطور شد اومدم وبلاگ شما واقعا کارتون زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما

نارنجی پوش جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:35 ب.ظ

سلام داداشی
خیلی دوست دارم
به جون خودم خیلی دوست دارم
گریهههه
لوس اشکمو در آوردی
گریه گریه
داداشی بخدا دلم خیلی برات تنگه
نمیدونم چیجوری هست که همش تا میام میبینم که تو صبحش بودی یا اینکه دیروزش بودی و من یه نصفه روز دیر اومدم
داداشی شاید خدا میخاد که ما اینطوری همدیگر رو بیشتر دوست داشته باشیم
نمیدونم میشه از این بیشتر تو رو دوست داشته باشم ولی متمنم همون اندازه دوست دارم که الان اشکام داره میریزه و دلم قد تموم دنیا برات تنگه
داداشی بخدا محتاج لوس گفتنت هستم
نمیخای داداشی لوس خودتو از دلتنگی در بیاری؟
یه چیزی فقط میگم ولی نمیگم چیه
میخام قافلگیرت کنم
چطور تو میخای قافلگیرم کنی منم میخام
لوس سر زانوم که هنوز یادت نشده
داداشی خیلی دوست دارم
دیگه نمیدونم چی بگم.....گریه
همین....امین

یه دوست جمعه 14 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ب.ظ

یه دوست

مهتاب دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.golbarge-maghroor.blogfa.com



╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬ ســــلام ، مهربون
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬با اجازتون مینی آپ کردم
╬♥═╬
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
╬═♥╬ اگه قابل دونستی وبلاگم رو مملو از عطر وجودت کن
╬♥═╬
╬═♥╬
╬♥═╬
♥´¨)
¸.-´¸.-♥´¨) ¸.-♥¨)
(¸.-´ (¸.-` ♥♥´¨) ♥.-´¯`-.-

[قلب][گل]

امیرعلی دوشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:51 ق.ظ http://sinasadra.blogsky.com/

خداوند به حضرت موسی (ع) فرمود با زبانی که گناه نکردی مرا بخوان تا تو را اجابت کنم حضرت موسی(ع) عرض کرد که کدام زبان است که گناه نکرده فرمود زبان دیگران بگو برایت دعا کنند

من لال نیستم سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:23 ق.ظ http://corps.loxblog.com/

سلام داداش امین

خوبی؟؟؟

داداشی اومدم دعوتت کنم بیای پیشم
البته اگه ماروهم قابل میدونی که فکر نمیکنم اینجوری باشه ما قابل نیستیم!

عیبی نداره داداشی منکه کار خودمو کردم یعنی دعوتت کردم دیگه بقیش با خودت.

آپ ایندفه فرق داره
به کمک نیاز دارم
بیا و بانظر زیبات کمکم کن

منتظرتما!!!!!!!!

دیر نکنی!

پارسا سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:03 ب.ظ

لالا بخواب ای پسر کوچک من که دنیا خیلی خسیسه

واسه کمتر کسی خوب مینویسه

یکی لبهاش همیشه غرق خنده است

یکی چشماش تو خوابم خیسه

****
****
سلام
من که نفهمیدم تو چند سالته
شعرای قشنگت حرفای آدم بزرگاس اما نوع بیانت و کلماتت مثل هم سنو سالای خودمه
توی اتلاعاتتم نوشتی ۳۰ سالته اما گفتم که به نوع بیانت نمیخوره
وللش
چیزی که مهمه سنت نیست
چیزی که مهمه اینه که این شعرت توجه منو به خودش جلب کرد
آخه خیلی قشنگه
خیلی باهاش حال کردم
من ۱۶ سالمه و اسمم پارسا هستش
برام مهم نیست تو چند سالته و اینجور تصور میکنم که تو هم سنم هستی
البته با اجازه شما


میشه بگی این شعرارو از کجا آوردی؟
راستی یه حرف دیگه هم داشتم من تازه از اومد این جا و خیلی تنهام برا همین گاهی وقتمو با نت مگزرونم
تو انگاری که خیلی مهربونی
تولد میگیری
باداداشات مهربونی
تو وبت ازشون میگی
میخوام یه تقازا بکنم ازت
میشه منم دوستت بشم؟
بهت قول میدم که دوست بدی نباشم
البته ببخشید اینو میگم ولی به شرتی که تو بد نباشی
قبول میکنی؟
بهت بگم داداش؟


(اگرم قبول نکردی خواهش میکنم بازم از این شعرای قشنگت بنویس)
(در آخرم اگه غلط املایی دارم ببخشید . تو رو خدا بهم نخند آخه املام ضعیفه یه کم)
By.By

غزل چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ http://www.donyaye-elm.blogfa.com

داداشم خیلی نامردی دیگه پیش آبجی غزل نمیای
دیگع دوستمم نداری
باشه////................................................


ولی من بیادتم همیشه و دعاگوتم.....

آبجی کوچولو چهارشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:10 ب.ظ

سلام داداش گلم
انشالله که خوب باشی
دلم هواتو کرد گفتم حداقل بیام اینجا
چیکارا می کنی داداش جووووووووووووووووووووووووون آبجی
داداش
دادااااااااااااااااااااااااااش
آبجی خیلی دوست داره برگردی خونه
میگم داداش امینم آقا مرتضی گفت سعی می کنم ۵ شنبه یا جمعه بیام
داداش بهش گفته بودی دیگه؟؟؟
آرزو می کنم تو هم بیایی
بووووووووووووووووووووس
داداش دلم تنگه دلیلشم نمی دونم
یه جوریه تو دلم
اما خوب هر چی هست بازم خدا رو شکرداداش زیاد حرف زدم
آبجی همیشه به یادته و تو قلبشی
زود زود بیا پیشمون با لب خندون(لبخند)
کی بود پشتت
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
ما ۳ تا گیلاسیم

ARMAN " ARMIN پنج‌شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:22 ب.ظ http://www.bia2bf.blogsky.com

ارمان " ارمین

سلام گوگوجی

بیا یه سری بزن

ارمین از غم خودش گفته

بیا دلداریش بده ناناز

منتظریم هااااااااااا

بای بوووووووووووووووووس

من لال نیستم جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:09 ق.ظ http://corps.loxblog.com/

سلام داداش امین

آپ خداحافظی منتظر شماست

با اینکه میدونم نمیای ولی گفتم وظیفمو انجام بدم وبر حسب احترام دعوتت کنم

ممنونم ازت داداش گلم

محمد شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:41 ب.ظ http://www.zerdan.blogfa.com

سلام هر کسی بتونه پیش بینی فوتبال انگلیس وامریکا رو درست بگه /در قسمت نظرها پیش بینی خود رو بگه /به نفر اول پنچ هزار تومان یه کارت شارژ وبه نفر دوم ۲ هزار تومان اعتبار هدیه میدم /راستشو میگم /به برنده ان شماره شارژ به وبلاگش فرستاده میشه /متشکرم

مقداد سه‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:34 ق.ظ http://www.meghdadesi.mihanblog.com

سلام آپم حتما تشریف بیارین ممنون منتظرتون هستم
بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد