دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

این آپ شاید تا پنجشنبه باشه بعدش دلیت بشه بستگی به شرایط داره

 

رسیدی و پر از شادی و شوری                    آهای چارشنبه سوری!

 

شنیدم با جوانان جفت و جوری                    آهای چارشنبه سوری!

 

بساط «سرخی تــو، زردی من»                    سر هر کوی  وبرزن

 

تو هم چون مردمــان غرق سروری                آهای چارشنبه سوری

 

مش اصغر توی چادر دیدنی شد                    پی قاشق زنی شد

 

که باشد استتار اینجا ضروری!                       آهای چارشنبه سوری!

 

یکی از جیغ و داد  اهل کوچه                      کند  دندان قروچه

 

بگوید: داد از این حد بی شعوری!                  آهای چارشنبه سوری!

 

بر اعصــــــابش زند یکریز تقّه                       هیاهــــــــوی ترقّه

 

ندارد بیش از این تاب صبــوری                      آهای چارشنبه سوری!

 

مقصــر من نمی گویم تـو هستی                 ولی از  بمب دستی

 

چه چشمانی که شد محکوم کوری               آهای چارشنبه سوری!

 

امید است اینکه  با شادی معقول                 همه خوشحال و شنگول

 

کنیم از شیوه‌ی این  عده   دوری                    آهای چارشنبه سوری

سلام

فکر کنم شعر  اولی  که گذاشتم  

 

 

 خودش نشا نگر موضوع   که میخوام در بارش بنویسم هست

امروز داشتم  تلوزیون  نیگاه میکردم  

که یک برنام  رو گذاشت  که  

 

 

در باره سالهای قبل  توضیح میداد  مامانم هم بود 

چند مورد از مواردی رو که سالهای قبل در چهارشنبه سوری 

 

 اتفاق افتاده بود رو نشون میداد 

مامانم داشت تو آشپز خونه  غذا درست میکرد 

 

 

 

 که دیدم بالا سرم  ایستاده با وسایل آشپزی 

و رفته داخل تلویزیون  

تو چند موارد بچه های کوچیکی بودن که دست  

 

و صورتشون داغون شده بود 

دیدم  مامانم   اشک تو چشماش داره جمع میشه  

 

 

 سریع  کانال  رو عوض کردم 

گفت امین بزار ببینم  

الهی بمیرم واسه  مامان اینا  چی میکشه 

امین قول بهم بده تر جون مامانی دنبال این چیزا نری 

  باشه مامانی 

که اگر اتفاقی واست بیفته من میمیرم 

منم بلند شدم یک بوس گنده کردمش 

 

 

 و گفتم لوس نشو حالا چرا  گریه 

نمیدونم  تصمیم با خود شما 

من که شخصا قول دادم و نمیرم بیرون 

حالا هرجور شما خودتون میدونید 

ما که قراره تو حیاط خونه خودمون   

  آتیش درست کنیم و چهارشنبه سوری کنیم 

و نمیریم بیرون که چهارشنبه سوزی 

 

 جاشو به عید نوروز  بده 

چند تا عکس تو ادامه مطلب گذاشتم  

اگر دوست داشتید ببینید   

 

 آخه  خیلی صحنه های بدی هست که من خودم حالم بد شد 

اما  آموزنده هست  

 

 

اگر بیماری قلبی .بیماری تنفسی . بیماری روحی  

دارید جدا از ورود به ادامه مطلب خوداری کنید 

از ما گفتن بود کنجکاوی شما گل کرده به من 

 

 چی ربطی داره

همین

یاحق

چند عکس  زیبا  لطفا  تا اخر ببینید    

 

 

 

 

 

  

  

 

زیبا بود  نه 

 

اصلا دوست نداشتم  از این به بعدشو  بزارم 

 

تر خدا بر من ایراد نگیرید که خودم سر درد گرفتم 

 

از دیدن این عکس ها  

 

 

تر قران دل دیدن نداری نگاه نکن ما بقیشو 

تر خدا

 

 . 

.. 

. 

 

   

 

 

 

 

نمیدونم چی بگم اما این عکسا یک چیزی به یادمان میاندازد 

 

کاش امروزم مثل دیروزم می بودیم 

 

ببینید  و مقایسه کنید . 

 

 

 

 

 

  

 

 

 

 

 

 

 

نمیدونم 

 

 

سرم ترکید  دیدم  

 

 

 

اما احساس کردم باید ببینیم ما مردم تا باور کنیم 

 

 

اهای مردم  به خدا اینا ها هیچ فرقی با ما ندارند 

   بعضی از این بچه ها برای خرید عید بیرون رفتن  

 

 

بعضی برای  دیدن  وتماشای  اتیش بازی دیگران  

بعضی طعمه طمع بعضی که پول میخوان شدن  

 

داداشی  ها 

 

تر امام رضا  هر کاری میکنید 

 

 

 به من و امسال من ربطی نداره  

 

اما تر به قران مجید   

ترقه رو سمت  کسی نندازید  

 

 

داداشی ها خیلی عکس بود  

 

دلم نیومد بزارم  

 

به قران دلت ریش ریش میشه  

 

داداشی ها   

 

بازم میخوای ترقه بندازی باشه اما اول  

 

 

 تو گوگل  بنویس   

 

قربانیان چهارشنبه سوزی  

 

یا شبکه سه   برنامه  درنگ رو نیگاه کن  

 

همین  

 

یاحق 

با تشکر دوست شما امین 

نظرات 17 + ارسال نظر
محمدرضا دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:47 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

ممنون وآفرین برتو پسر خوب.
با دل نوشته به روزم.
موفق باشید.

فریده دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 05:49 ب.ظ http://ferimoti.blogsky.com

من از خود چارشنبه سوری یعنی از رسمش خوشم میاد
ولی قبول دارم که واقعا شورشو دراوردن
اینجور که قدیمیا تعریف میکنن قبلا اصلا این چیزا در کار نبوده

بهداد دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:06 ب.ظ http://mangozashteman.blogsky.com

سلام وبلاگ خوبی دارید

الهه ناز دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:08 ب.ظ http://otaghetanhayi.blogfa.com

سلاممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم
داداش جونم باهات آشتی ام
به جون خودم لوس نیستم باهات شوخی کردم اما رک بگم ازت دلخور شدم
دل کوچیکم ازت گرفت داداش جونی

جهان دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:21 ب.ظ

سلام
اومدم وبت
ولی چون خیلی وقت بود نیومده بودم باید همشو بخونم
خیلی زیاده
راستی موضوعت خیلی به روز هست
فعلا بای

جواد دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ب.ظ

میخواستم یه نظر بزارم کلی توش باهات شوخی کنم
اما بدجور با ادامه مطلب حالم گرفته شد
ای کاش نمیذاشتی

محمدرضا دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:22 ب.ظ http://mamreza.blogsky.com

سلام داداش امین
دارم میرم حرم حضرت معصومه(س) برات دعا می کنم.تو هم قول بده رفتی حرم امام رضا برا من دعا کنی

(سابق) Ayhan دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ http://www.wantedboy.blogfa.com

سلام . قربونت برم .
شرمندم میکنی ها . جایزه رو شوخی کردم . همین که خوشحال میشی که یه نفر مساله رو حل کرده واسه من جایزه هس .
سلامتی تو هم جایزه هس واسم
راستی این آپت رو هم خوندم . وای عکساش وحشتناک بود . مخصوصا اون آخری ها و از اون آخری ها دومیش که افتضاح بود
آره بیرون رو ولش کن تو محله ی خودتون یا خونه ی خودتون باشید بهتره داداشی
هی چی بگم آخه . !
دیگه هیچی
من رفتم با اجازت .
بای

بهداد سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://mangozashteman.blogsky.com

سلام خوب هستی مشکلی نیست

ژوکا سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:46 ق.ظ

سلام که اسم خداست
شرمنده سرم این روزها خیلی شلوغه الان هم خسته ام نتونستم مطلب رو بخونم اما دلم نیومد بدون زدن حاضری برم
اخ که دلم رنجید....
شادیهامون ازما اینجوری قربانی میگیره وای به حال غصه هامون.....
به نظر من بچه ها مقصر نیستن...
تو خیلی خوبی داداشی
همین

جواد سه‌شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 07:28 ب.ظ

برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد هر آنچه را که خدا را از تو می گیرد

دکتر شریعتی

نمیشه که همیشه شعر گذاشت
جمله هم برات میزارم


امشب مواظب باش
نیای چت

همچین می زنمت که نتونی پاشی
نامرد دیشب
چرا همینطوری ول کردی رفتی
یه خداحافظی میکردی
خیلی نگرانت شدم
اگه تونستی یه خبری از خودت برام بذار
گوگولی خدا حافظ



احمد چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:14 ب.ظ http://ghome-loot2.blogfa.com/

سلام دوست عزیز

این وبلاگ تنها هشداری است برای آنانی که می خواهند اشتباه قوم لوط را دوباره تکرار کنند.

جواد چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:56 ب.ظ http://etrebaron.blogfa.com

سلام امین جون
امیدوارم حالت خوب باشه
حالا ببین چی میگم
پاشو لباسات رو بپوش
و همین حالا بیا وبلاگم
میخوام بیای دعاکنی
دعای آخر سال

قهصشس چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:58 ب.ظ http://riwas.blogfa.com

جهان چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 11:26 ب.ظ

سلام
خوبی داداشی
چرا نیستی پس؟

مرتضی پنج‌شنبه 26 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام داداشی لوس خودم
خیلی لوسی که دیشب زنگ زدم جواب ندادی
حتما رفتی نون بخری لوس
داداشی از صبح منتظرم که شاید بیای نت ولی تو نیومدی
میدونم خواب بودی
خابالو
داداشی میدونی که امشب نامزدی براد بزرگمه
دوست داشتم برادر کوچیکم هم پیشم بود ولی خب قسمت نیست
داداشی یک آپ نوشتم برو بخون نظر هم اگه خاستی بزار
راستی از بابت دیشب ناراحت نباشیا لوس شوخی کردم باهات
خیلی لوسی و خیلی خوبی
داداشی خودمی دیگه نبایدم بجوز این باشی
داداشی قبل رفتن به پادگان بهم زنگ بزن باشه؟

داداشی آپ یادت نشه ها فکر نمیکنی دیگه وقتش هست که عکست بهم نشون بدی؟
میزارم به عهده خودت که داداشیت رو مورد اعتماد بدونی یا نه
عیدت مبارک امین کوچولو
دوستدار شما و بنده خدا مرتضی

محمد جمعه 27 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 06:30 ب.ظ

پناه بر خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد