دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

بجز زبانم که همیشه خاموش است...

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن 

 

 

با مردم بی درد ندانی که چه درد است! 

 

 

 

 

 

می پرسی تو را دوست دارم؟ 

حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم 

  
مگر می شود با کلمات،
احساس دستها را بیان کرد؟ 

 

   


آن زمان که با دیدگان پر اندیشه و روشن بین 

به من می نگری چه نشاط و لطفی دلم را فرا می گیرد؟ 

می پرسی تو را دوست دارم؟ 

 مگر واقعا پاسخ این سوال را نمی دانی؟ 

 

 

 


مگر خاموشی من، راز دلم را به تو نمی گوید

 


مگر آه سوزان از سر

 

 نهان خبر نمی دهد؟ ؟ مگر ممکن است با عبارات شرح داد که  

 

 


راستی آیا شکوه آمیخته به بیم و امید، 

 که من هر لحظه هم می خواهم به زبان آورم و هم سعی می کنم 

 که از دل بر لبم نرسد،  

راز پنهان مرا به تو نمی گوید؟ 


عزیز من  

 

    بیم و امید،  نهان خبر نمی دهد؟ من، راز دلم را به تو نمی گوید؟ 

 چطور نمی بینی که سراپای من از عشق به تو حکایت می کند ؟   

 

همه ذرات وجود من با تو حدیث عشق می گویند،  

 

 

 بجز زبانم که همیشه خاموش است...

 

 

 

 

آقا هومن 

 

ببخشید 

 

داداش هومن 

 

 

( اخه داداش هومن تهدید کردم اگه یک بار دیگه بگم آقا هومن دستشو از رو فرمون بر  

 

میداره  و با پشت دست تو دهنم  میزنه) 

 

 

خیلی دوست دارم 

 

 

 

خیلی 

 

 

 

 

آهنگ وبلاگم رو تقدیم میکنم به شما داداشی 

 

 

 

خیلی نوشتم اما همشو پاک کردم  

 

 

 

و این چکیده تمام نوشته هام بود. 

 

 

 

همین 

 

یاحق 

 

 

السلام علیک یا ضامن آهو

نظرات 2 + ارسال نظر
هومن شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:16 ق.ظ http://hesohasrat.blogfa.com/


سلام داداشی لوووووووووووسم
پاک جلو برو بچ ضایعمون کردی ها ناقلا
من غلط میکنم دست رو عزیزترین کسم که از دنیا بیشتر دوسش دارم بلند کنم
شیطون حالا باید حتما میومدی میگفتی اینجا!!!
دوستای داداشیم همه بدونین به خدا به شوخی گفتم جدی نبودش که واسه این بود که داداشی هی با پسوند و پیشوند صدام میکنه و منم غریبیم میکنه خوب آخه داداشیم که نباید اینجوری باهام حرف بزنه!
هر چند که میدونم اینم از ادب و تربیت سطح بالای خانوادگی داداش امینمه که اینطوری باهام حرف میزنه
قربونش برم الاهی یه عالمه خجالتیه
روز اول که نشست تو ماشین اونقدر با انگشتاش ور رفت که گفتم الانه بشکنتشون
زودی دستشو گرفتم تو دستم که خدا رو شکر از استرسش کم شد
هر چند منم از خدا خواسته دیگه دستشو ول نمیکردم آخه نزدیک 3 سال واسه همچین لحظه ای صبر کرده بودم انگار که رو ابرا بودم
نمیدونم درکم میکنین یا نه ولی مطمئنم فقط اونایی درکم میکنن که این لحظه ها رو تجربه کرده باشن
خدایـــــــــــــــــــــا شکـــــــــــــــــــــــــــــرت
حالا اینارو نگفتم کف کنین
گفتم که باز فردا کسی نیاد اینجا سفسته چینی کنه که چرا میخواستی بزنی داداش امینمو!!
قابل توجه اون بادمجون دور قاب چینایی که قبلا داداشیم اسماشون رو تو قسمت بدهای وبلاگش نوشته بود
داداشی اینو لطفا تاییدش کن البته اگر اشکالی توش بود حذف کن چون شما خودت بهتر میدونی همه چیو
راستی خیلی لوســــــــــــــــــــــــی
من همه اونایی که نوشتیو میخام بخونم میدونی که چقدر نوشته هات رو دوست دارمو بهم آرامش میده
به من چه یا چرکنویسشو میدی بخونم یا فردا که دیدمت خودت همه رو خط به خط واسم میخونی تازه واسه جریمه هم باید از هر خط بار واسم بخونی تا دفه دیگه پاک نکنی
خدایی ابهت رو داشتی
کاش یکمم وقتی پیشمی ازین ابهتا داشته باشم نه؟!!
الهی فدات بشم من این آهنگ رو خیلی دوست داشتم ولی از وقتی تو وبت گذاشتی و تقدیمش کردی به من شده اولین ترانه ای که همه جا گوش میکنم مخصوصا تو ماشین
قربون اون دل پاکت برم داداشی عزیزتر از جونم
حالا صبر کن یه کاری کنم که وقتی میبینمت این زبونت همچین 6 موتوره کار کنه داداشی
دیگه خیلی پر حرفی کردم
مواظب خودت باش عزیز دل هومن
دوووووووســـــــــــت داررررررررررررررررررررررم
بووووووووووووووووووووووووووووووووس
حق نگهـــــــــــــــــــدارت

سلام

داداشی نه به خدا من شوخی کردم میدونم از شوخی اینو گفتید
میدونم خیلی دوسم داری میدونم

منکه گفتم خیلی خیلی خیلی خجالتی هستم که
راستی خیلی دوست دارم

میدونی خیلی چیزا بهم سابط شد خیلی چیزا که از قبل بیشتر دوست دارم

هومن دیگه هیچکس واسم مهم نیست هیچکس

هومن یک چیزی میگم بین خودمون دوتا بمونه

وقتی دستم رو گرفتی یک احساس ارامش همراه با خجالت داشتم

حتی دیدی بی خیال گوشیم شدم و نا خواسته افتاد

میدونی تمام بدنم حسش رو از دست داد میگی تمام انرژیم شد تو دست شما

شما همیشه واسه من ابهت داشتی شک نکن

به خدا چی کار کنم نمیتونم کسی رو به اسم صدا کنم

ولی چون میترسم تو دهنم با پشت دست بخوره چشم هر چی شما بگی

داداشی به قول سپهر خودتو عشقه


بی اعتمادم کن با همه دنیایی که با من باش
کنار من تنها
کنار من تنها
کنار من تنها

....................

انقدر میخوامت که همه باهات بد شن
.............
............
حالم عوض میشه وقتی حرف تو باشه

..............
................
اون گوشه از قلبم که مال هیچکس نیست
کی با تو آروم شد اصلا مشخص نیست

هومن

تو دوست داشتنت شک نکن

حتی اگه به زبون اوردم

نمیدونم هرچی میگردم میبینم شاید یکمی رویایی باشه اما هر چی میگردم میبینم کسی بجز مامانم و بابام منو به قدر شما دوست داشته تا این لحظه
و بر عکسش من نسبت به شما

هومن خیلی میخوامت اینو شک نکن




ممنونم بابت همه چیز

ممنونم بابت ارامش که به من دادی
ممنونم از دوستی که با صبر سه سالت باعث شدی من عاشقت بشم و شما هم و شد این دوستی که من هر لحظش واسم زیبا هست

شاید دیگه نتونم بگم تنها هستم

چون شمارو دارم داداشی

یکی مثل خودم

یکی که وقتی میخوام گریه کنم زودتر از من اشک تو چشماشه

وقتی میخندم فقط نیگاهم میکنه

وقتی سرم پایینه فقط نیگاهم میکنه

وقتی ساکتم نیگاهم میکنه

هومن من معنی تمام نگاه هارو میفهمم

اهای مردم من معنی تمام نیگاه هارو حرف هارو حرکت هارو میفهمم

هوم این نگاه شما تنها نگهایی هست که باهاش احساس ارامش میکنم
این نوع نیگاهرو دوست دارم

این نگاه بهم میگه یکی واقعا منو واسه خودم میخواد

هومن خیلی حرف زدم

میدونی خیلی کم رو هستم

دیدی حتی یک زنگ خوره گوشم نداشت فقط همش پیام میومد

چون همه دوستام میدونن من اصلا اهل صحبت کردن نیست

ببخشید انجا خیلی چیزا رو نوشتم ببخشید

چون وقتی میبینمت خیلی حرف دارم

اما نمیتونم نمیتونم بیان کنم

میبینی برای رسوندن حرفم حتی از دستم هم کمک میگیرم

اما نمیتونم حرفم رو برسونم اما شما میفهمی

دوست دارم

شک نکن


.........................................

از تمام دوستان معضرت میخوام که نظراتشونو تایید نکردم

چون قصم خوردم هیچ نظری رو تایید نکنم

فقط واسه این آپ ۲۸تا نظر اومده با اینکه یک روز از اپ میگزره
ولی شرمندم داداشی ها اگه بخوا م نظر شمارو تایید کنم باید نظر اونایی که بد گفتن دربارم و فهاش ی کردن رو هم تایید کنم چون اگر بکنم که ادب و نزاکت رو زیر پام خورد کردم و اگر بقیه رو بکنم و نظر اونارو تایید نکنم فکری قلبه بر این جور ادما میشه که ما رست گفتیم و امین ترسید

ببخشید انقدر بد حرف زدم


از همه دوستا ن ممنونم که منو تنها نمیزارن




هومن خیلی دوست دارم

همین

یاحق

[ بدون نام ] شنبه 21 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:08 ب.ظ

سلام برادر
خیلی خوشحالم برات که دیگه تنها نیستی
امیدوارم همیشه برا هم دوستای خوبی بمونین
همین امین
یا حق

سلام

خیلی لوسی

چی بگم بهت خیلی لوسی


به قران میدونی فقط شما و هومن و ابجی شیلا واسم عزیز هستید و تمام


داداشی این جمله اولت خیلیسنگین بود واسم


جواب تلفن های منم که نمیدی


گریه میکنم ها میدونی چیزی که بگم انجام میدم


من گفتم تنها نیستم یعنی اینکه تو شهر خودمون مشهد هومن هست تنها نیستم


هر گلی یک بویی داره تر خدا لوس نشید تر خدا

منتظر جوابتم داداش مرتضی

شماره خودم سوخته به شماره مامانم زنگ بزن ۰۹۱۵ داریش که


دوستون دارم هر دوتونو چون هر دوتاتون منو عاشقانه دوست داریدو منم

ولی هر دوتاتون لوسید چی کارش میشه کرد

جفت شما داداشی های منید دیگه

همین


یاحق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد