دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

صحبت با خدا

خدایا تقدیر مرا خیر بنویس...
آنگونه که...
آنچه را تو دیر میخواهی من زود نخواهم..
وآنچه را تو زود میخواهی من دیر نخواهم... 

 

 

سلام  

 

خیلی ها به من ایراد گرفتن که چرا کفر میگم  

 

من از زیبایی که خدا بهم داده راستش ناراحت نیستم من از اونای که  

 

یک جورای به آدم نگاه میکنن ناراحتم  

 

به خاطر اینکه هم به شما هم به خدا نشون بدم دوستش دارم  

 

 

موضوع این پست گذاشتم: صحبت با خدا   

 

 

از تنگنای مبحس تاریکی      از منجلاب تیره این دنیا 

بانگ پر از نیاز مرا بشنو   آه.ای خدای قادر بی همتا  

 

یکدم زگرد پیکرمن بشکاف   بشکاف این حجاب  سیاهی را 

 

شاید درون سینه من بینی   این مایه گناه و تباهی را  

دل نیست این دلی که بمن دادی  درخون طپیده. آه.رهایش کن  

یا خالی از هوا وهوس دارش یا پای بند مهر و وفایش کن  

تنها تو آگهی و تو میدانی اسرار آن خطای نخستین را  

تنها تو قادری که ببخشائی  بر روح من.صفای نخستین را 

 

آه ای خدا که دست توانایت  بنیان نهاده عالم هستی را  

بنمای روی و از دل من بستان  شوق گناه و نفس پرستی را 

 

از تنگنای محبس تاریکی از منجلاب تیره این دنیا 

 

بانگ پر از نیاز مرا بشنو  آه. ای خدای قادر بی همتا 

 

فقط میتونم فالی که از حافظ گرفتم واسه خودم واستون بنویسم  

 

 

آه و ناله بس است. غم و غصه کافی است. سعی کن خوش اخلاق و خوش قلب  

 باشی   

 اگر قلبت آینه شود .زیبائیهای دنیا در آن می افتد از صاحب قرآن  

 

 مدد بخواه . کمکت   

 

میکند.   

 

 

 

ممنون که همچنان منو همراهی میکنید   

دادش( احسان امو )      کسی تا حالا  به شما گفته بود خیلی آقا هستی پس اسم منم 

 ببر تو اون لیست  چون منم بهت میگم خیلی آقا هستی  

و سنگ صبور  تورو خدا منو ببخش  میدونم منو میبخشی اگه نه اسمتو نمیزاشتم 

 

 سنگ  صبور  

  

 

 با تشکر دوست شما یک ناراضی

نظرات 9 + ارسال نظر
نشگون پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:37 ب.ظ

سلام

خدا ...
اگر نبود هیچی نبود
دوسش دارم از ته دل

عالی بود
موفق باشی

سلام

مرسی فقط همین واسم بسه که بدونی خیلی دوست دارم :)

مرسی اومدی

من لال نیستم پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:20 ب.ظ

سلام دوست خوبم
حالت چطوره؟
امیدوارم روزبه روز روحیه ات بهترو بهتر بشه.

عالی عالی عالی
فقط میگم عالی بود.
کارت درسته!!
آپ زیبایی بود.
مطالبت خیلی به دلم نشست شعر زیبایی بود.دستت درد نکنه گلم.


انشالله که هرچیز خوبی از خداوند بزرگ میخوای بهت بده عزیزم.
همیشه سربلد و پیروز باشی.


درپناه حق

سلام عزیز

ممنونم

منم فقط میتونم بگم

مرسی مرسی مرسی

انشالله خداهم به شما هرچی بخوای بده :)

مرسی به من توجه دارید

غزل و رامونا جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ق.ظ http://www.donyaye-elm.blogfa.com

به زندگی چنگ بزن! امید داشته باش!فقط دست به دامان خدا شو خورشید بار دیگر خواهد درخشید همواره چتر رنگین کمان وعده های او بر توفان زندگی گسترده خواهد شد . سلام ممنون که دعوت کردی بیایم. آپت خیلی زیبا بود. بازم پیشمون بیای خوشحال میشیم.

سلام

ممنون چشم حتما میام

بازم بیاین اینجا من تازه کارم به کمک شما نیاز دارم

مهران جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ق.ظ http://parham-boys.blogsky.com

سلام. من یک نظر نوشتم توی اپ دومت که نوشتم چی میخوای و چطوری کمک کنم ؟ مثلا عکس میخوای یا مطلب یا چیزا علمی چی میخوای؟ ولی جوابمو ندادی. نظر خصوصی رو نمیگم. حالا بازم میگم. چونکه دوست دارم برات یک کاری بتونم کنم.چونکه تو هم مثل خودمی و شده که گرفتار بعضی نامردا بشی. من بهت نگفتمم قهرم باهات. گفتم اینو؟ فقط گفتم ناراحتم ازت.همین. اگه حالا ناراضی هستی ازم معذرت میخوام.بای.
راستی یک چیزی توی وبلاگ دیگه که نوشتمش بنویس تا آپ کنم ولی مطلبش از خودتون باشه. منتظرم ها.بای.

سلام

آدما مگر از کسی کمک میخوان باید چیزی بگیرن
بعضی کمک ها هم هست که نه چیزی میخواد داد . مثلا همین که میاین نظر میدین یک کمکه منو دل گرم میکنید این خودش بهترین کمکه

من تو آپ دوم فکر کردم آونم خصوصی هست.شرمنده

من الان نمیتونم به هومن گفتم عزیز نمیشه نه اینکه نخوام یعنی نمی خوام برگردم و پشت سرمو نگاه کنم

نه من باید از شما کعذرت بخوام

ولی مرسی که اومدی

احمدرضا جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:27 ق.ظ http://www.niceboye.blogfa.com

سلام عزیزم ممنون که خبرم کردی.مطالبت خیلی زیبا بود.پست جدید منم که تازگیا آپش کردم یه چیزی تو این مایه هاست با موضوعه:خدایا کفر نمیگویم.
بازم بهم سر بزن.خوشحال میشم

سلام

من اول پست شمارو خوندم بعد واسه شما نظر گذاشتم

خیلی قشنگ بود بازم بیا به من سر بزن باشه؟

مرسی منو قابل دونستی

احسان امو جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:28 ق.ظ http://www.aceboy.blogfa.com

سلام *مرسی* اما من کاری نکردم

فقط۴کلمه حرف زدم که دیدم به درد شماخورد همین ...

برای تو....تویی که فقط-فقط بایاد تو روزگارم به آرامش می رسد
مهربانم!می خواهم خود را به دریا بسپارم امواج پریشان دریا مرا به
جایی خواهند برد که دیگر هیچ از تو بر زبان نیاورم اما نمی دانم
چگونه در آن نا کجا تو را فراموش کنم تنهایم مگذار در میان این
واژه های نا مفهوم زندگی.من از چیزهایی که هر لحظه مرا به قعر
دریا می برند می ترسم از سایه خود وحتی از سایه دیوارها هم می
ترسم و هر چیزی که می خواهند مرا از تو دور کنند به حرفهایم نخند
واقعا نمی دانم بی تو ضجه های تلخ بودن را به کدامین سو ببرم وبا
مصیبت تنها ماندن را چه کنم.تنها شقایق وجودم!از تو می خواهم
فانوست را برایم روشن نگه داری تا هیچ گاه غروب غم انگیزرا به
فکر خود نسپارم ولی نمی دانم چرا که هر بار که می خواهم با تمام
وجود همچون باد به سویت بشتابم لرزشی سرتاسر وجودم را فرا می
گیرد.کاش می شد به دیدارت بیایم ای آفتاب غروب کرده زندگی من ای
کاش می توانستم از گل های درخشان آسمان گردنبندی برایت بسازم
وهمچون طوقی زیبا بر گردنت بیاویزم ای کاش می توانستم دستان پر
مهرت را در دستانم بفشارم وسردی روزها را با گرمی بهترین
خاطرههای زندگی ام با تو تمام کنم ای کاش بودی وگیسوانم را بر
روی زانوانت پریشان می کردم وبرایم نوازش می کردی وآنگاه من با
نگاه معصومانه خود می گفت
که چقدر " دوستت دارم"
ای کاش چشم هایم در حصرت تدیدن تو نمی سوخت کاش آفتاب
محبت با تنم آشتی می کرد دست نوازشگر رود اشکهایم را می شست
وغنچه های لبخند با آمدن تو در باغچه لبهایم باز می شد وای کاش
تو می دانستی که در این فاصله ها اشک های داغم آغوش مهربان تو را انتظار می کشند.
"لطف کن ای دوست از رخ پرده بگشا ناز کم کن
دل تمنایی زدلبر غیر دیداری ندارد


اینو

برام نوشته بودن توکامنتم تقدیم شما ...

سلام

ممنونم . چرا شما بزرگا انقدر تواضع دارین
ولی بدون خیلی واسه من این >>فقط۴ کلمه حرف زدن شما<

هومن جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:40 ب.ظ http://super6000stars.blogfa.com

سلام آقا امین
اومدم نظر بدم که نگی هومن نامرده یا زده زیره حرفش.
انشاالله که خدا دل شما رو پایبند مهر و وفا کنه.
شعر زیبا و پر معنایی بود من در پایان شعرت میگم آمین یا رب العالمین.
بله همیشه باید از خدا کمک بخایم اگه دعامون مستجاب شد شکرش کنیم و اگر نشد باز هم خدا رو شکر کنیم چون حتما دلیلی برای اون هست که ما انسانها بی خبریم و فقط خدا میدونه و بس.
خدای مهربون هیچوقت به بنده هاش بدی نمیکنه دوست عزیز.
خدا کنه همونطوری که حرفهای قشنگ میزنیم اعمال و رفتار زیبایی هم از خودمون به دیگران نشون بدیم.
به هر حال موفق باشی
بای

سلام

ممنونم که به من سر زدی :)

بازم بهم سر بزن باشه؟ مرسی

غریبه اشنا جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ب.ظ

سلام .... خدا زیباست وزیباییها را دوست دارد ..... ان الله جمیل و یحب الجمال ... .تقدیم به شما و دوستی که دست دوستیمو رد کرد ورفت ....

سلام

ممنون عزیز خیلی خوشحالم کردی ممنون که به من سر زدی

یک خبر خوب بهت میخوام بدم اون دوستی که شما میگی رفته

هنوز دوستم هست و میدونم به حدی منو دست داره که به این سادگیا بخواد بره من هنوز با سنگ صبور دوستم مرسی از لطفت ممنون که به من سر زدی

مرتضی از مرودشت جمعه 18 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ب.ظ



چگونه یک حدیث انیشتین را شگفت زده کرد.




«آلبرت اینشتین» فیزیکدان بزرگ معاصر، در آخرین رساله‌علمی خود با عنوان «دی ارکلارونگ Die Erklarung» (به معنای بیانیه) که در سال 1954 در آمریکا و به زبان آلمانی نوشت، اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح داده و آن را کامل‌ترین ومعقول‌ترین دین دانسته است.
این رساله در حقیقت همان نامه‌نگاری محرمانه اینشتین با مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی است. اینشتین در این رساله «نظریه نسبیت» خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از کتاب‌های شریف نهج البلاغه و بحارالانوار تطبیق داده و نوشته است که هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمی‌شود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه ی پیچیده «نسبیت» را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان آن را نفهمیده‌اند.
یکی از این حدیث‌ها حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (ص) نقل می‌کند که: «هنگام برخاستن از زمین، لباس یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی می‌خورد و آن ظرف واژگون می‌شود. اما پس از اینکه پیامبر اکرم(ص) از معراج جسمانی باز می‌گردند مشاهده می‌کنند که پس از گذشت این همه زمان، هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است».
اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه «نسبیت زمان» دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن می‌نویسد. اینشتین همچنین در این رساله «معاد جسمانی» را از راه فیزیکی اثبات می‌کند. او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف «نسبیت ماده و انرژی» می‌داند: E = M.C2 >> M = E /C2
یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره می‌تواند عینا به تبدیل به ماده و زنده شود.
اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ «بروجردی بزرگ» یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ «حسابی عزیز» یاد کرده است.
اصل نسخه این رساله اکنون به لحاظ مسایل امنیتی به صندوق امانات سری لندن (بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی) سپرده شده و نگهداری می‌شود.
این رساله را پروفسورابراهیم مهدوی (مقیم لندن) ، با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل‌سازی بنز و به بهای 3 میلیون دلار از یک عتیقه‌فروش یهودی خریداری کرد.
دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خط‌شناسی رایانه‌ای چک شده و تأیید گشته است.
www.rasekhoon.net

سلام

خیلی جالب بود نمیدونم چی بگم فقط میگم بازم بیا مطلب قشنگی بود بازم ازین مطالب واسم بزار بی زهمت ممنون میشم ازت

راستی خیلی به سرم منت گذاشتی بهم سر زدی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد