-
حماقت
دوشنبه 11 دیماه سال 1391 12:32
س لا م اگر نمیتوانی به کسی امید بدهی ٬ نا امیدش نکن اگر شنونده خوبی هستی ٬ راز دار خوبی هم باش اگر نمیتوانی . . . زخمی را مرحم بکشی ٬ نمک هم نباش اگر خواستی کسی را سیر کنی ماهی بهش نده ٬ ماهیگیری یادش بده حماقت چیست …؟ این که من … تو را … با تمام بدی هایی که در حقم میکنی …!! هنوز … دوست دارم ه می ن یا حق السلام علیک...
-
نمیدونم سلام هست یا خداحافظی
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 11:15
س لا م امروز بعد از خیلی روز گفتم ببینم چی خبره و با خودم قول دادم که آدرس وبلاگم رو نزنم ولی نمیدونم چی شد که اومدم قسمت نظرات وقتی خوندم داشت اشکم در میومد اما باید بگم این دنیای مجازی رو من ارزونی خود آدمای مجازیش کردم سه الی چهار سال تحقیر نامردی بی ادبی رو تحمل کردم اما چیزی حاصلم نشد خدارو شکر میکنم یک دوست دارم...
-
چه حالی میده به همه چیز بخندی
سهشنبه 2 خردادماه سال 1391 12:11
من به هر تحقیری که شدم با صدای بلند خندیدم …. نام مرا گذاشتند “ با جنبه ” ! بی آنکه بدانند؛ خندیدم تا کسی صدای شکسته شدن قلبم را نشنود
-
زیباست و دیدینی
شنبه 30 اردیبهشتماه سال 1391 10:47
سلام این روز ها خودمو مشغول این بازی کردم و ازش دارم لذت میبرم تمامی دوستانی که از طریق لینک اول در وبلاگ وارد بشوند تحت همایت من بوده و مورد حمایت من قرار میگیرند نام کشور : پادگان جام جم نام شهر : hldkd نام سرور: سرور 2 اطلاع بدید تا مورد حمایت قرار بگیرید مطمئن باشد پشیمون نخواهید شد
-
بعضی وقتا خندم میگیره از بعضی رابطه ها .... گریه
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 10:14
وقتی که دیر رسیدم و با دیگری دیدمت فهمیدم که گاهی هرگز نرسیدن بهتر است از دیر رسیدنه ! ه می ن یا حق
-
زندگی × مرگ!!!!!!!!!!!
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1391 12:26
روزی ب دونیا آمدم و روزی خواهم مرد ! اما ایستادگی خواهم کرد تا دنیای انسان ها را با حیوانات پیوند بزنم
-
دوست شدن مثل ساختن یک آدم برفی هست
شنبه 19 فروردینماه سال 1391 18:57
من از زندگی تو هوات خستم ازت خستم و باز وابستم نگو ما کجاییم که شب بین ماست خودم چون نمیدونم ا ین جا کجاست بیا با هوای دلم سر مکن بهت راست میگم تو باور نکن ازین فاصله سهم مو کم نکن بهت خیره میشم نگاهم نکن تو رنجیدیو دل ندادم بری خودم رو فراموش کردم تو یادم بری زیادم بری زندگیم سرد شه یه روز این پسر بچه هم مرد شه ولی...
-
هزاران حرف الکی که حتی ارزش خوندن نداره
چهارشنبه 14 دیماه سال 1390 14:18
بخندم یا گریه کنم یا برم تو خودم یا با حبث کردن صدا اشک رو تهدید کنه به نیومدن نه نه نه نمیخندم نه گریه نمیکنم فقط صدارو حبث میکنم اشک رو تهدید میکنم نه از خدا شکایت کنم چرا ؟ خودم کردم خدا بگه کرده از زمونه؟ زمونه چیکارست خودم کردم همیشه ترس همسایه منه قانونم این بوده و هست و خواهد بود غم غصه دل خندم میگیره ازاین...
-
تقدیم به کسی که ندیدنش مثل فراموش کردنش غیر ممکن هست!
سهشنبه 13 دیماه سال 1390 12:08
ادم عزیزانشو فراموش نمیکنه بلکه به ندیدنشون عادت میکنه تقدیم به کسی که ندیدنش مثل فراموش کردنش غیر ممکن هست! ( کسی بجوز از جنس خودمون معنی خنده های منو سپهر رو نمیفهمه !!!!!!! خنده ما از گریه غم انگیز تر است کارمان از گریه گذشت است بدان میخندیم چون منو سپهر هر دو میدونیم واسه منو سپهر خنده حروم هست و وقتی میخندیم فردا...
-
تو کدوم رو انتخاب کردی؟!!!
دوشنبه 12 دیماه سال 1390 11:52
با چنان عشقی زندگی کن که حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را آهسته در آنزوا می خورد ومی تراشد این درد ها رانمی شود به کسی گفت چون مردم عادت دارنداین دردهای باور نکردنی را جز اتفاقات نادر وعجیب بشمارند واگر کسی بگویدیا بنویسد مردم سعی می کنند با...
-
وقتی دل بین دوراهی میمونه کاریش نمیشه کرد
سهشنبه 6 دیماه سال 1390 10:23
همه فکر می کنن عشق و عاشقی خیلی چیز خوبیه شایدم این طوری باشه اما اگه کسی طعم مرگ آلود جدایی رو چشیده باشه هیچ وقت حاظر نمی شه عشقو امتحان کنه حتی برای خنده... تا حالا شده یکی به زبون بیاره دوست داره و تو هم همین طور اما بازم یکی از ته ته دلت فریاد بزنه داری بازیچه میشی گله از دست کسی نیست مقصر دل دیوانه ماست
-
بیاید اول به اطراف قشنگ نیگاه کنیم بعد تصمیم کبرا بگیریم
شنبه 3 دیماه سال 1390 15:57
سخت ترین کار میدونین چیه ؟ این که از بین دو چیز بد یکیشو انتخاب کنی ! البته بدتر اینه که بین دو کار خوب که هرکدوم عواقب بدی دارند یکیشونو انتخاب کنی ! مشکلم اینه میدونم کار درستو اما از انجامش میترسم شک ندارم اما دلهوره دارم
-
کسی بجوز از جنس خودمون معنی خنده های منو سپهر رو نمیفهمه !!!!!!!
شنبه 3 دیماه سال 1390 11:24
سلام یکی با گریه یکی با ضربه یکی با خنده فشاری عصبی روشو خالی میکنه خد ا وندا …. اگر روزی بشر گردی ز حال ما با خبر گردی پشیمان می شوی از قصه خلقت از این بودن از این بدعت خداوندا …. نمی دانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه زجری می کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است ….. من ـ پیام ـ سپهر سه نفر...
-
شب یلدا به همه تبریک راستی جوجه هاتونو شمردید؟
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 13:33
روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید. آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم کرد. پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و...
-
آسمان گفت که امشب، شب توست
سهشنبه 29 آذرماه سال 1390 12:58
دستان من نمی توانند نه، نمی توانند هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند. تو به سهم خود فکر می کنی من به سهم تو .
-
من هرزه نیستم
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 22:13
وحشت کـنید وقتی پیشنهاد دوستی ها زیــــاد می شود ! حسی می گوید حواست باشد، مرز خوب بودن و هرزگی بسیـار باریکـــــ است!!
-
رنگ مورد علاقه من مشکی.خاکستری و قهوه ای سوخته هست
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 12:32
ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر٬که هنوز بعد صد ها شب و روز٬مثل آن روز نخست ٬ گر م آبی و پر از مهر به ما میخندد. ماه من غصه اگر هست بگو تا باشد ٬ معنی خوشبختی بودن اندوه است... این همه غصه و غم٬این همه شادی وشور٬چه بخواهی و چه نه٬ میوه یک باغند. همه را باهم و باعشق بچین... ولی از یاد مبر ! پشت هر کوه بلند... سبزه زاری...
-
قسم خوردم به کسی دل نبندم!!!!!!
چهارشنبه 23 آذرماه سال 1390 10:38
قطعا روزی صدایم را خواهی شنید ! روزی که نه صدا اهمیت دارد و نه روز .. آهسته گفت خدا نگهدارت.. در را بست و رفت آدمها چه راحت مسؤلیت خودشان را به گردن خدا می اندازند!
-
باید خندید یا گریه کرد من خنده رو انتخاب میکنم
شنبه 19 آذرماه سال 1390 14:09
سلام.... ببخشید یه سوال دارم!کسی هست که معنی حرف رو بدونه؟ قبلا میدونستم ولی الان فهمیدم اونم غلط بوده! آخه یه روز بهش گفتم:دوستت دارمو هیچوقت تنهات نمیذارم... گفت:باور کنم؟حرفت حرفه؟ گفتم:آره حرفم حرفه! گفت:منم دوستت دارم و هرگز تنهات نمیذارم گفتم:باور کنم؟حرفت حرفه؟ گفت:آره!حرفم حرفه حرفه.ولی.... وفتی میرفت ازش...
-
وقتی شعر جای سکوت رو پر میکنه
شنبه 19 آذرماه سال 1390 13:32
تو زود رفتی یا من دیر رسیدم! مبادا کوه ها زودتر از ما به هم برسند ! مداد رنگی هایم را بر می دارم نبودنهایت را سیاه می کنم .... بودنهایت را سفید ......نقاشی ام سیاه و سفید نمی شود.... سیاهی بیداد می کند راستی!! فاصله ها را چه رنگی کنم ×××××× ××××××××× ×××××× ساکت که می مانی میگذراند به حساب جواب نداشتنت . . . !!! عمرا...
-
دلم تنگ شده بود واسه محرم
شنبه 5 آذرماه سال 1390 10:58
بسم الله الرحمن الرحیم محرم ماه الفت با جنون است چراغ کوچه هایش بوی خون است محرم حرمت خون است و خنجر تلاطم می کند حنجربه حنجر دل من فدای دو دست اباالفضل به قربان چشمان مست اباالفضل ربود از همه ساقیان گوی سبقت به چوگان دل ناز شست اباالفضل غم ِ زهرا مرا سوز درون داد دم ِ حیدر به من شور جنون داد حسین آمد به زخم دل نمک...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 1 آذرماه سال 1390 11:04
س لا م فردا 2/آذر/1390 روز مهمی هست یک بار دیگه خدا وند آسمان و زمین به خودش احسنت میگه برای افریدن یک مخلوق دیگه نمیدونم اما ما به زیبایی این روز هر سال این روز رو جشن میگیریم و به اون عزیز میگیم خیلی دوست داریم لطفا تو جشن ما شرکت کنید آدر س میخ وا ین چشم به روی چشم وبلاگ WWW.HLDKD.BLOGSKY.COM پلاک : دل نوشته های یک...
-
99٪ واسه من که درست بود
یکشنبه 22 آبانماه سال 1390 11:34
س لا م این وبلاگ تا اطلاع ثانوی در به روز نمیشود ولی من مدیریت همین وبلاگی که شما داخلش هستید نظرات رو میخونم و در صورتی که بخوام دوباره شروع به کار کنم با همین وبلاگ میام نه مثل بعضیا با 100 نام و100 ادرس هرکی هرچی میخواد بگه من دوستام رو پیدا کردم منو فقط وفقط یک چیز تو نت نگهداشته بود نارنجی که قبل داشتمش و اومده...
-
بجز زبانم که همیشه خاموش است...
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 14:21
از درد سخن گفتن و از درد شنیدن با مردم بی درد ندانی که چه درد است! می پرسی تو را دوست دارم ؟ حتی اگر بخواهم پاسخ دهم نمی توانم مگر می شود با کلمات، احساس دستها را بیان کرد؟ آن زمان که با دیدگان پر اندیشه و روشن بین به من می نگری چه نشاط و لطفی دلم را فرا می گیرد؟ می پرسی تو را دوست دارم؟ مگر واقعا پاسخ این سوال را نمی...
-
این آپ فقط یک مخاطب داره اونم خودش میدونه
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 19:21
تورا با اشک و خون از سینه راندم آخر هم که تا در جام قلب دیگری ریزی شراب آرزو ها را به زلف دیگری آویزی آن گلهای صحرا را مگو با من مگو دیگر مگو از هستی و مستی من آن خودرو گیاه وحشی صحرای اندوهم که گلهای نگاه و خنده هایم رنگ غم دارد مرا از سینه بیرون کن ببر از خاط ر آشفته نامم را بزن بر سنگ جامم را مرا بشکن مرا بشکن !...
-
دلنوشته های یک پسر
یکشنبه 15 آبانماه سال 1390 12:23
محـــکم تر از آنم که برای تنــها نــبودنم آنچه را که اســـمش را " غــرور "گذاشته ام برایت بــه زمیـــن بکوبــم احـســاس من قیمتــی داشــت که تو برای پرداخــت بهای آن فقیــــر بودی.... س لا م چی ساده میشه کلمه پایان رو نوشت بعضی واجه ها زیاد در ذهنم تکرار میشوند سکوت پایان خدا حافظی انتظار لال شدن کر شدن کور...
-
سکوتم از رضایت نیست دلم اهل شکایت نیست
شنبه 30 مهرماه سال 1390 12:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA هنگامی که دری از خوشبختی به روی ما بسته میشود، در دیگری باز میشود ولی ما اغلب چنان به در بسته چشم میدوزیم که درهای باز را نمیبینیم !! س لا م چیزی برای گفتن نیست پس سکوت بهترین و زیبا ترین واجه واجه نه بهتریم حرکت فیزیکی برای اعتراض هست شاید بگن سکوت علامت رضایت هست اما صد در...
-
معرفت
چهارشنبه 27 مهرماه سال 1390 12:06
به تبسم ، به تکلم ، به دلارایی تو به خموشی ، به تماشا ، به شکیبایی تو به نفس های تو در سایه سنگین سکوت به سخنهای تو با لهجه شیرین سکوت شبحی چند شب است آفت جانم شده است اول اسم کسی ورد زبانم شده است در من انگار کسی در پی انکار من است یک نفر مثل خودم ، عاشق دیدار من است یک نفر ساده ، چنان ساده که از سادگی اش می شود یک...
-
۹۹٪خصوصی سکوت سنگین
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 12:12
سنگینی سکوتت مرا اثری ندارد شاید نتوانم برایت آنگونه که میخواهی باشم اما ذهنم تلاطم با تو بودن و زیبایی را تفاوتی نشناخته است ......... بگذار از احساس کشتی به گل نشسته بگویم نمیدانم نسبت من با کدامست , با کشتی یا گل ساحل !!? هرچه هست من میشنوم صدای پای غریبه ای روی ساحل آه چه سنگین است قدمهایش , گویی بر شن ساحل فرو...
-
خدا نکنه روزی که گلهای ما خار بشن
چهارشنبه 6 مهرماه سال 1390 13:02
گیرم که مرا جواب کردی خوش باش تهمت زدی و خراب کردی خوش باش آن روز که با خودت گلاویز شدی گر آینه را مجاب کردی خوش باش س لا م خدا را شکر این روزها به خوبی و آرامش کامل داره سپری میشه صبح مامانم از خواب بیدارم میکنه واسه مدرسه مامانم صبحانه میده با اینکه من کمی ناراحتم از بیدار شدن بابام میگه امین پول داری داری میری ؟!!...