دل نوشته های یک پسر
هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....دل نوشته های یک پسر
هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....درباره من
دلم که تنگ می شود ، روی دکمه های حروف که انگشتانم را می کوبم ، گاهی که می خندم ، اشکی می ریزم ، شوقی دارم ، بی حوصله می شوم ، می دانم که اینجا هست ! با همه ی آنچه که نوشته ام و می نویسم تا وقتی که خسته نشوم ,,, دلم که تنگ می شود ، دلنوشتهایم هست . لبخند می زنم.
ادامه...
پیوندها
دستهها
برگهها
جدیدترین یادداشتها
همه- حماقت
- نمیدونم سلام هست یا خداحافظی
- چه حالی میده به همه چیز بخندی
- زیباست و دیدینی
- بعضی وقتا خندم میگیره از بعضی رابطه ها .... گریه
- زندگی × مرگ!!!!!!!!!!!
- دوست شدن مثل ساختن یک آدم برفی هست
- هزاران حرف الکی که حتی ارزش خوندن نداره
- تقدیم به کسی که ندیدنش مثل فراموش کردنش غیر ممکن هست!
- تو کدوم رو انتخاب کردی؟!!!
- وقتی دل بین دوراهی میمونه کاریش نمیشه کرد
- بیاید اول به اطراف قشنگ نیگاه کنیم بعد تصمیم کبرا بگیریم
- کسی بجوز از جنس خودمون معنی خنده های منو سپهر رو نمیفهمه !!!!!!!
- شب یلدا به همه تبریک راستی جوجه هاتونو شمردید؟
- آسمان گفت که امشب، شب توست
نویسندگان
بایگانی
- دی 1391 1
- مهر 1391 1
- خرداد 1391 1
- اردیبهشت 1391 1
- فروردین 1391 3
- دی 1390 6
- آذر 1390 9
- آبان 1390 4
- مهر 1390 5
- شهریور 1390 9
- مرداد 1390 9
- تیر 1390 5
- خرداد 1390 5
- اردیبهشت 1390 3
- فروردین 1390 2
- اسفند 1389 6
- بهمن 1389 3
- شهریور 1389 1
- مرداد 1389 2
- تیر 1389 1
- خرداد 1389 6
- اردیبهشت 1389 3
- فروردین 1389 4
- اسفند 1388 1
- بهمن 1388 3
- دی 1388 11
- آذر 1388 1
آمار : 101145 بازدید
Powered by Blogsky
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
الا یا ایوها ااساقی ادرکاسان ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
سلام
داداشی های گلم من امروز رسیدم خونه و مستقیم اومدم پیش شما
داداشی ها ببخشید خیلی خستم اگه اجازه بدید یک دوش بگیرم و بخوابم
فردا حتما آپ میکنم
این آپ هم زدم که بدونید خوبم و اومدم :))
دوستون دارم همین :))
و تبریک میگم تولد بهترین و خوب ترین و........ کوچیکترین داداشی خودمو آقا سینا رو
دوستون دارم
با تشکر دوست شما امین کوچولو
پسری از دیار مجبت
چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:16 ب.ظ
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
خوبی داداشششششششششششششی؟
خوشحالم که برگشتی خونه
خدا رو شکر که حالت خوبه
با همین سلامی که نوشتی واسم حسابی از نگرانی در اومدم
مواظب خودت باش
بای
سلام
ممنونم داداشی منم خیلی دلم تنگ شده بود راستی من خیلی دیشب داغون بودم ببخشید تر خدا منو
واستون آف گذاشتم نمیدونم به دستتون رسید یا نه
اما داداشی خیلی خوبی ببخشید ببخشید
دوست دارم دوست دارم دوست دارم
همین