دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

بدی خوبی دیدید.....

سلام

یک  خبر  خوب برای  ا و ن دسته   از دوستانی که  نمیخوان  سر به تن من باشه

و یک خبر بد  برای اون سری دیگه از دوستان که  منو دوست دارن

با اجازه  دوستام  می خوایم   یک  آب  وهوایی عوض  کنیم

هوای  روستا  خیلی لذت بخشه  مخصوصا  خوابیدن  تو  ایوان و به اسمان نیگاه  کردنش

مخصوصا  سرمای  دم  صبح  که نگو  خیلی حال  میده  و افتابی که انقدر  داغ  میکنه که نمیتونی مثل خونه

توشهر  تا  ساعت یک بخوابی

قراره  ما بریم  همچین جایی 

شما هم میاین  در خدمتیم 

اخه  اگه خدا قبول کنه  اولین سالی  هست که  قول دادم به خودم همه روزه  هامو بگیرم

شاید فردا  یا پس فردا بریم  شاید هم سه روز دیگه بریم

هیچی  معلوم  نیست

همه چی به مامانم نیگا میکنه

در کل

خواستم  به تمامی دوستان بگم اگه بدی  از مادیدید  که  حقتون بوده

و اگه خوبی  بوده  حواسه ما نبوده از دست در رفته جدی نگیرید

نه شوخی کردم

در کل مارو حلال کنید  

 

 

 

 

نه بابا نمیخوام بمیرم  سفر قندهار هم نمیخوام برم

میخوام برم روستامون جا  پسر عمو هام

قول داده بودن اگه دفع بعد رفتم  منو ببرن  باخودشون  صحرا  چوپانی

بریم ببینیم  چی میشه  یک چوپان میشیم  اخر یا نه

به قول  پسر  عموم  میگه  این امین رو از لای زرورق  بکشید بیرون بزارید  مرد بشه

میخوام برم مرد بشم 

 

 

 

 

اونجا  تلفن به زور گیر  میاد چی برسه  به اینترنت

پس  نمیتونم قول بر این بدم که میام  سر میزنم

اما  اگه بیان شهر منم میام  نت  

  اینو میتونم قول بدم

خوب  پس به همه دوستان  عرض میکنم که تا بعد ماه مبارک احتمالا این وبلاگ  آپ نشه

شاید هم اومدم شهر یک  چیزی نوشتم  شاید هم کلا  نیام  شهر

خوب دیگه  مزاهم  نمیشم

خوب

با اجازه

همه دوستان

ما رفتیم  تا بعد  ماه  مبارک  رمضان

منم دعا کنید که بتونم  روزه هامو بگیرم و قولم رو وفا کنم 

 

 

یاحق

قالب و همه چی  بروز میشه احتمالا

نظرات 7 + ارسال نظر
جواد پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:05 ب.ظ http://etrebaron.blogfa.com

سلام داداش امین
جواب هر کدوم از نظراتت رو نوشتم
و یک نظر هم آخر کار در جواب کلی به نظراتت گذاشتم
ممنونم به خاطر لطفت
یاعلی

جواد جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://etrebaron.blogfa.com

راستی
داداش امین
شما اگه بری مطالب قبلی من رو هم بخونی
می بینی من از اونایی که بهم گفتن داداش و بهم نارو نزد گلگی کردم
آخه دیدم از قسمتی که من اسم داداش رو توی آپم اوردم ناراحت شدی
شما حتما اگه آپ های قبلی من رو میخوندی کله ی من رو میکندی
در هر صورت من هرگز اسمی از شما نیاوردم
و شما رو هم دوست داشتم و دارم
حالا شما من رو لایق رفاقت با خودت نمیدونی یه بحث دیگه هست
موفق باشی

یه دوست جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ق.ظ

سلام اقا امین
گفتی اگه کسی ازت واقعا ناراحته بیاد پیام بزاره حالا من اومدم وپیام گذاشتم هرچند که شاید اصلا نشناسیم و ای دیمم دیگه نداشته باشی اما حتی ماهی دوبارم که میام نت ازت خبری نیست حتی یه سلام خشک و خالی
اونم برا کی؟
برا من که اینهمه دوست داشتم
برا من که همه کار کردم تا امید داشته باشی به سلامتی
امید داشته باشی به امام رضا
به خدای امام رضا
تو که میگی به کسی بدی نکردی پس من کیم که فراموش شدم
خودت بگو بگو چه بدی از من دیدی که مستحق فراموشی باشم
ندیدی
به خدا ندیدی
میخواستم آف بزارم اما با خودم گفتم که من که دیگه فراموش شدم پس بزار مثل یه غریبه توی وبت پیام بزارم
هیچوقت به خودت مغرور نشو که دل کسی رو نشکوندی یا به کسی بدی نکردی چون شاید توی همون لحظه کسی هست که از دستت ناراحته مثل من و تو با این فکرت روز به روز بیشتر ازش قافل میشی
امیدوارم منو شناخته باشی که اگه نشناخته باشی هیچوقت نمیبخشمت
کسی که همیشه دوست داشته و متاسفانه هنوزم دوست داره
یه دوست

سلام


ببخشید

فقط میتونم بگم منو ببخشید و حلالم کنید

یاحق

جواد جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:46 ب.ظ

آپم داش
تشریف بیار

یه دوست یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:40 ق.ظ

بازم سلام
خوشحالم که فراموشت نشدم و هنوز به یادم هستی
اما میخوام بازم یه چیزی رو بهت یاد بدم که تو زندگیت خیلی بهش نیاز داری اونم طبقه بندیه آدمهاس
تعجب نکن
ازه داداشی درسته
آدما هم برا خودشون طبقه بندی دارن
همیشه باید جای هر کس توی زندگیت برا خودت و برای اون کس مشخص باشه
به عنوان مثال : بابات یا مامانت
این دونفر هیچوقت نمیتونن جاشون رو به کسی بدن و بزرگترین نعمت های خدا هستند اما این دلیل نمیشه که تو ازدواج نکنی و عاشق همسرت نشی و اونو دیونه وار دوست نداشته باشی یا حتی همین عشق به همسر هیچوقت محبت تو رو به فرزندات در آینده کم نمیکنه
ما آدما اکثرمون این طبقه بندی هارو خواسته یا نا خواسته با فکر یا بدون تفکر تو زندگی داریم اما کمتر پیش میاد که به حقیقت اون توجه کنیم و اونو بین دوستان هم به کار بگیریم
مثلا همین که تو قبلا با من دوست بودی معنیش این نیست که عشق به پدرو مادرت رو با من تقسیم کردی
معنیش اینه که تو منم دوست داری اما خیلی کمتر
بهتر بگم دل عجیب ترین چیزیه که خدا به آدم داده و اگه آدم به دستورات خدا تن بده و خوب و بد رو ازدید اون ببینه نه خودش رو ، این دل دریای بیکرانی میشه که تمام دنیارو سیراب میکنه بدون اینکه کوچکترین اثری یا ضرری برا خودش داشته باشه
دل انسان دیدنی نیست چون مثل گوهری میمونه که از بس پیداس چشم دیدنش رو نداریم و نمیبینیمیش
داداشی من به تو و عقایدت احترام میزارم اما اگه به دلت با مثال هایی که زدم نگاه کنی میبینی که حتی اگه من تو رو به اندازه ی تموم دنیا دوست داشته باشم بازم هیچ عشقی رو باتو تقسیم نکردم چون چیزی که بینهایته تصوری برای چقدرش وجود نداره و دلی که بزرگ باشه جا برای محبت و دوستی باهمه داره به شرطی که هر کس توی جای خودش یا همون طبقه ی خودش باشه
ختم کلام اینکه دل کارش و فطرت آفرینشش محبت و دوستیه نه چیز دیگه و عقل کارش هدایته دله یا همون طبقه بندیه آدم ها توی دل
پس اگه منو دوست داری و منو به عنوان فرمانده یا داشیه بزرگترت قبول داری بهم اعتماد کن و بدون که رابطه ی ما به هیچ عشقی صدمه نمیزنه
اینو از رفتارم میتونی بفهمی
مثلا با وجود اینکه اینهمه تو رو دوست دارم و بهت علاقه دارم از وقتی ازدواج کردم خیلی کمتر میام نت اما تورو مثل همون سابق دوست دارم حتی با این کاری که کردی بیشترم دوست دارم اما اگه به این کارت ادامه بدی دیگه دوست ندارم و نمیبخشمت
من شاید هفته ای یک یا دو بار بیام نت که خیلی خوشحال میشم یه پیام ازت ببینم و بدونم که سلامتی و به یادمی پس دیگه کوتاهی نکن
ببخشید که طولانی شد اما وظیفه داشتم اینارو بگم تا وقتی ازدواج کردی به مشکل بر نخوری چه با خانواده چه با همسر چه با دوستان
کسی که همیشه دوست داشته
کسی که همیشه دوست داره و خواهد داشت
یه دوست

سلام فرمانده

میدونی که من خیلی دوست دارم

داداشی یک ماهی نیستم

اما هر دفه بیام بهتون حرف میزنم

منو ببخش


دوست دارم

سعید چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 08:21 ب.ظ http://lostpesar.partoblog.com

ببخشید

سلام نظر که خصوصی بود خودم خصوصی میفرستادمش


مثل من خیال راحت هیج نظزیو تایید نکن


اقا من خوشم از بچه های مسجدی نمیاد


شوخی کردم


این شکلمها چطور کار میکنن



من یکی از بنیان گذاران اینترنتم ولی خیلی از نت وارد نتیستم



شکمها گرسنه روزه هات قبول

سلام


ببخشید به خدا نا خواسته میشه اخه احساس میکنم بعضی دوستان دوست ندارن نظرشون تایید بشه وقتی تایید میکنم میگن تو از دستی تایید کردی

و وقتی تایید نمیکنم میگن تو از دستی تایید نکردی

بازم بابت اشتباه من ببخشید


اخه الانه ۲۰۰ تا نظر هست نمیدونم تایید کنم یا نکنم

هومن پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:48 ق.ظ

دردادگاه عشق قسمم قلبم بود


وکیلم دلم بود



وحضارجمعی از عاشقان و دلسوختگان



قاضی نامم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد



پس محکوم شدم به تنهایی و مرگ



کنار چوبه ی دار از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم



و من گفتم به تو بگویند



دوستت دارم ....



وای


دارم از خجالت آب میشم


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد