دل نوشته های یک پسر
هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....دل نوشته های یک پسر
هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....معرفت دوستی اعتماد
به دریا شکوه بردم از شب دشت،
ز این عمری که تلخ تلخ بگذشت
به هر موجی که می گفتم غم خویش؛
سری میزد به سنگ و باز می گشت!
سلام
نمیدونم اما همه میگن خوب بنویس شاد بنویس
یک مشت حرف منطقی اما در اوج بی منطقی
من دوست ندارم تظاهر کنم
افکارم اینه که به قلم میسپارم
نمیتونم نمیتونم من نمیتونم
از روشنی بگم وقتی همه جا خاموشه
نمیتونم از شادی بگم وقتی فقط تمام شادی
من معطوف به دونفر میشه
من نمیتونم
نمیتونم بخندم وقتی تمام روزام گریه ست
اصلا نیازی به درک و هم دردی کسی ندارم
فقط خواستم بگم قلم تو دستم مینویسم افکارم رو
پس ببخشید
*****
خانه ام بی آتش
دستهایم بی حس و نگاهم نگران
می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس
این قلم؛ این کاغذ؛ این همه مورد خوب!!!
راستش می دانی طاقت کاغذ من طاق شده...
پیکر نازک تنها قلمم ؛ زیر آوار غم و درد ببین خرد شده !
می توانی تو بیا سر این قصه بگیر و بنویس ...
می توانی تو از این وحشی طوفان بنویس !
من دگر خسته شدم ...راست گفتند می شود زیبا دید؛
می شود آبی ماند!
اما ... تو بگو ؛گل پرپر شده را زیباییست؟!
رنگ مرگی آبیست؟
می توانی تو بیا؛ این قلم ؛ این کاغذ
بنشین گوشه دنجی و از این شب بنویس
بنویس از کمر بید شکسته ؛ و یک پنجره ساکت و بسته!
ازمن!
"آنکه اینگونه به امید سبب ساز نشسته"
هر چه می خواهی از این صحنه به تصویر بکش...
صحنه ئ پیچش یک پیچک زشت؛ دور دیوار صدا!
حمله ئ خفاشان !!
جراتش را داری که ببینی قلمت می شکند؟
کاغذت می سوزد؟
من دگر خسته شدم. می توانی تو بیا
این قلم؛ این کاغذ؛ اینهمه مورد خوب
من دگر خسته ام از این تب و تاب .تو بیا و بنویس
******
این روزا ( دریا = من) طوفانی هست
کسی بیاد بخواد داخلم بشه
اول قایقشو باید فدا کنه
بعد امواج دستور دارن
روهشو بشورند در دریا
اگر توان ادامه داشت میتواند شنا کنان بیاد و در ساحل ارامش من
استراحت کند
راستی اینم بگم فقط تو این چند سال که (دریا= من ) بین شما هست فقط
دو نفر توان رسیدن به ساحل دریای پر خروش رو داشتن
که اینم سه دلیل متونه داشته باشه
دوستی
اگه این سه در وجودت هست پا به دریا بزار
اگر نه قایقت و روحت رو فدا نکن
به ساحل نمیرسی
من میخوام واقع بین باشم
من خدارو در تمام مراحل زندگیم احساس میکنم...!!!
ببخشید
هــــــــــــمــــــــــــــــــیـــــــــــــــن
یــــــــــاحـــــــــــق
.
حسرت نبرم به خواب آن مرداب، کآرام درون دشت شب خفته ست .
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا ، همه عمر ، خوابش آشفته است
سلام سلام داداشی
وای داداشی دوباره که آپ غمگین کردی
ولی خیلی قشنگ بود
همون چیزیه که باید یه دوست خوب انجام بده
یه نفر رو میشناسم که همه این خصوصیاتو داره
اگه گفتی
خودتو میگم دیگه داداشی
لوس نشیا
خیلی دوست دارم
سلام
خیلی دوست دارم
خیلی دارم خجالت میکشم
لوس
خیلی لوسی
هه هه هه.....باشه من میخوام با بقیه فرق داشته باشم....کلمه ی داداش برات مقدس هس ولی منو ابجی صداکن....میشه؟؟؟؟؟!!!!!!
راستی اپتم خوشمل بود داداشی.....
منم اپیدم بیا ببین....نظر بدیااااا
سلام
چشم داداشی ببخشید چشم آبجی
آخه من فقط به دو نفر میگم آبجی
آبجی بزرگم آبجی غزل
و
آبجی کوچولو آبجی شیلا
چشم شما هم میشی آبجی رها
راستی شما هم خیلی قشنگ بود اپت داداشی ببخشید ابجی :)
بازم بیا منتظرم داداشی اخ ببخشید ابجی جون
سلام داداش
فقط زود بیا
دارم دیوونه میشم
خیلی چیزا باید بینمون روشن بشه
خیلی چیزا
همین
بای
سلام
دوست دارم
همین یک کلمه واسه باطل کردن هرچی به شما گفتن کافی فک کرنم
داداشی دوست دارم همین
:((
سلام
میگم این چه حرفایی بود که تو یاهو به من زدی؟
همش فحش
سلام
داداشی دوست دارم
یک سوال من
من به شما
با عقل جور میاد من به شما که داداشی م هستی فوش بدم
یعنی همینقدر منو میشناسی
یعنی همینقدر از من فهمیدی داداشی
باورم نمیشه شما این برداشت رو بکنی به من همین شماکه میدونی من نیستم مشهد
گریه نمیکنم که دشمن شاد نشه اما خودت قضاوت کن
پشتم به کی کنم خنجر نخورم :((
فقط بدون من نبودم
همین
یاحق