سنگینی سکوتت مرا اثری ندارد
شاید نتوانم برایت آنگونه که میخواهی باشم
اما ذهنم تلاطم با تو بودن و زیبایی را تفاوتی نشناخته است .........
بگذار از احساس کشتی به گل نشسته بگویم
نمیدانم نسبت من با کدامست , با کشتی یا گل ساحل !!?
هرچه هست من میشنوم صدای پای غریبه ای روی ساحل
آه چه سنگین است قدمهایش ,
گویی بر شن ساحل فرو رفتنش را برخواستنی نیست ...
دستم را در زیر شقیقه ئ احساسم میگذارم و آرام چشمانم را میبندم
و فراموش میکنم کشتی , ساحل و غمهای پسر تنها را ...
سلام
همین
یاحق
خستم از محیط خونه
اونی که به جرم قتل دستگیر شده و زندانی هست
و حکم اعدام براش صادر شده هم
یک وقت هوا خوری و خلوت کردن با آسمان رو داره
من همونم ندارم
خونه زندانم شده و مامان زندان بان
خستم
همین
یاحق