دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دلم تنگ شده بود واسه محرم

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه هایش بوی خون است

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می کند حنجربه حنجر

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل ناز شست اباالفضل

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد

دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

مرا با شور عاشورا در آمیخت

مرا سودای زینب در به در کرد

نصیبم جرعه ای خون جگر کرد

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده

ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

مشامم پر شد از داغ شهیدان

که می گردم بیابان در بیابان 

 

 

 

 

مشهد بوی محرم گرفته بچه ها محل ما همه مشغول کاری هستن

یکی استگاه صلواتی

یکی  باند

یکی هماهنگی هیات رو میکنه

راستی امسال واسه اولین سال

بعد چند سال که تو نوبت بودم هیات5روز اول محرم

افتاد خونه ما

یعنی از یک شنبه هیات میاد خونه ما تا 5 روز

داشتم از خوشحالی بال در میاوردم

5 شب دوم هم افتاده خونه دوستم 

خیلی  خوشحالم که امسال محرم به ارزوم  رسیدم

یعنی به بیشتر ارزوهام رسیدم  امسال

سال 90 خیلی سال خوبی بود واسم

خدایا شکرت

شاید تا اخر محرم آپ نکنم شاید هم مداحی و عکس از مراسم خونه خودمون بزارم معلوم نیست

ممنونم از همه دوستان 

 

 

 

با تشکر 

همین

یاحق

السلام علیک یا ضامن آهو

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد