روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.
آب به قدری گوارا بود که مرد سطل چرمی اش را پر از آب کرد
تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش که پیر قبیله بود ببرد.
مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش،
آب را به پیرمرد تقدیم کرد.
پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر کشید
و لبخند گرمی نثار مرد جوان کرد و از او
بابت آن آب زلال بسیار قدردانی کرد.
مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.
اندکی بعد، استاد به یکی دیگر از شاگردانش اجازه داد
تا از آن آب بچشد.
شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید
و گفت: آب بسیار بد مزه است.
ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی،
طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:
آب گندیده بود. چطور وانمود کردید که گوارا است؟
استاد در جواب گفت:
تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم.
این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود
و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.
میگن یه روز جبرئیل میره پیش خدا گلایه میکنه که: آخه خدا،
این چه وضعیه آخه؟
ما یک مشت ایرونی داریم توی بهشت که فکر میکنن اومدن خونه
باباشون! به جای لباس و ردای سفید،
همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی میخوان!
هیچ کدومشون از بالهاشون استفاده نمیکنن،
میگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جایی نمیرن!
اون بوق و کرنای من هم گم شده...
یکی از همین ها دو ماه پیش قرض گرفت
و رفت دیگه ازش خبری نشد!
آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم...
امروز تمیز میکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و
هسته هندونه و پوست خربزه است!
من حتی دیدم بعضیهاشون کاسبی هم میکنن
و حلقه های بالای سرشون رو به بقیه میفروشن .
خدا میگه: ای جبرئیل! ایرانیان هم مثل بقیه،
فرزندان من هستند و بهشت به همه فرزندان من تعلق داره.
اینها هم که گفتی، خیلی بد نسیت!
برو یک زنگی به شیطان بزن تا بفهمی
درد سر واقعی یعنی چی!!!
جبرئیل میره زنگ میزنه به جناب شیطان...
دو سه بار میره روی پیغامگیر تا بالاخره
شیطان نفس نفس زنان جواب میده: جهنم، بفرمایید؟
جبرئیل میگه: آقا سرت خیلی شلوغه انگار؟
شیطان آهی میکشه و میگه: نگو که دلم خونه...
این ایرونیها اشک منو در آوردن به خدا!
شب و روز برام نگذاشتن!
تا روم رو میکنم این طرف، اون طرف یه آتیشی به پا میکنن!
تا دو ماه پیش که اینجا هر روز چهارشنبه سوری بود
و آتیش بازی!...
حالا هم که... ای داد!!!
آقا نکن! بهت میگم نکن!!!
جبرئیل جان، من برم ....
اینها دارن آتیش جهنم رو خاموش میکنن
که جاش کولر گازی نصب کنن
هنر نزد ایرانیانست و بس
...