دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

دل نوشته های یک پسر

هرچیز که بوده گذشته و آینده نیز نیامده....گاهی سفری به گذشته میکنم و گهگاه سری به آینده میزنم اما در حال زندگی میکنم.....

باید خندید یا گریه کرد من خنده رو انتخاب میکنم

سلام....  

 

 

ببخشید یه سوال دارم!کسی هست که معنی حرف رو بدونه؟

قبلا میدونستم ولی الان فهمیدم اونم غلط بوده!

آخه یه روز بهش گفتم:دوستت دارمو هیچوقت تنهات نمیذارم...

گفت:باور کنم؟حرفت حرفه؟ گفتم:آره حرفم حرفه!

گفت:منم دوستت دارم و هرگز تنهات نمیذارم گفتم:باور کنم؟حرفت حرفه؟

گفت:آره!حرفم حرفه حرفه.ولی....

وفتی میرفت ازش پرسیدم مگه نگفتی حرفم حرفه؟مگه نگفتم حرفم حرفه؟

گفت:حرفای تو حرفه اما حرفای من فقط یه حرفه!

حالا چند وقتیه که با حروف اول حماقت رفاقت و فراق درگیرم!

به خودم قول دادم با کسی حرف نزنم چه برسه بخوام فقط حرف و حرف بزنم! 

 

 

 

 

راستی ببخشید!یه سوال دارم کسی هست که معنی حرف رو بدونه؟

وقتی شعر جای سکوت رو پر میکنه

تو زود رفتی یا من دیر رسیدم!
مبادا کوه ها زودتر از ما به هم برسند !
مداد رنگی هایم را بر می دارم

نبودنهایت را سیاه می کنم ....
بودنهایت را سفید


......نقاشی ام سیاه و سفید نمی شود....سیاهی بیداد می کند


راستی!!

فاصله ها را چه رنگی کنم

×××××××××××××××××××××

ساکت که می مانی

میگذراند به حساب جواب نداشتنت . . . !!!

عمرا بفهمند داری جان می کنی که حرمتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــها را نگه داری ....

×××××××××××××××××××××

 

نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم
 
اما
ایـــــــــــــن روزها
 
به لطـــــــــــفِ تــــــــــو

 
انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم...

×××××××××××××××××××××

مترسک گفت: ای گندم تو گواه باش که مرا برای ترساندن آفریدند اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من از گرسنگی مرد..

×××××××××××××××××××××

همین

یاحق

دلم تنگ شده بود واسه محرم

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

 

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه هایش بوی خون است

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می کند حنجربه حنجر

دل من فدای دو دست اباالفضل

به قربان چشمان مست اباالفضل

ربود از همه ساقیان گوی سبقت

به چوگان دل ناز شست اباالفضل

غم ِ زهرا مرا سوز درون داد

دم ِ حیدر به من شور جنون داد

حسین آمد به زخم دل نمک ریخت

مرا با شور عاشورا در آمیخت

مرا سودای زینب در به در کرد

نصیبم جرعه ای خون جگر کرد

ز فرط تشنگی بی تاب گشتم

عطش دیدم ز خجلت آب گشتم

چه ها گویم ز مَشک تیرخورده

ز دست ساقی شمشیر خورده

به خاک افتاد مشک از دست ساقی

دو عالم پر شد از بوی اقاقی

مشامم پر شد از داغ شهیدان

که می گردم بیابان در بیابان 

 

 

 

 

مشهد بوی محرم گرفته بچه ها محل ما همه مشغول کاری هستن

یکی استگاه صلواتی

یکی  باند

یکی هماهنگی هیات رو میکنه

راستی امسال واسه اولین سال

بعد چند سال که تو نوبت بودم هیات5روز اول محرم

افتاد خونه ما

یعنی از یک شنبه هیات میاد خونه ما تا 5 روز

داشتم از خوشحالی بال در میاوردم

5 شب دوم هم افتاده خونه دوستم 

خیلی  خوشحالم که امسال محرم به ارزوم  رسیدم

یعنی به بیشتر ارزوهام رسیدم  امسال

سال 90 خیلی سال خوبی بود واسم

خدایا شکرت

شاید تا اخر محرم آپ نکنم شاید هم مداحی و عکس از مراسم خونه خودمون بزارم معلوم نیست

ممنونم از همه دوستان 

 

 

 

با تشکر 

همین

یاحق

السلام علیک یا ضامن آهو