تورا با اشک و خون از سینه راندم
آخر هم که تا در جام قلب دیگری ریزی شراب آرزو ها را
به زلف دیگری آویزی آن گلهای صحرا را
مگو با من مگو دیگر مگو از هستی و مستی
من آن خودرو گیاه وحشی صحرای اندوهم
که گلهای نگاه و خنده هایم رنگ غم دارد
مرا از سینه بیرون کن ببر از خاطر آشفته نامم را
بزن بر سنگ جامم را
مرا بشکن مرا بشکن !
کنون کز من بجا مشت پری در آشیان مانده و َ آهی زیر سقف آسمان مانده
بیا آتش بزن این آشیان را این بال و پرها را
رها کن این دل غمگین و تنها را
تو را راندم که دست دیگری بنیان کند روزی بنای عشق و امیدت
شود امید جاویدت
تو را راندم
ولی هرگز مگو با من که اصلا معنی عشق و محبت را نمی دانم
که در چشمان تو
نقش غم ودردت نمیخوانم
تو را راندم
ولی آن لحظه گویی آسمان می مرد! جهان تاریک میشد کهکشان میمرد!
درون سینه ام دل ناله میزد
باز کن از پای زنجیرم
که بگریزم به دامانش بیاویزم
به او با اشک و خون گویم مرو
من بی تو میمیرم
ولی من در میان های های گریه خندیدم
که تو هرگز ندانی
بی تو یک تک شاخه عریانم
پاییزم دگر از غصه لبریزم
و اینک ...
دلا خو کن به تنهایی
که از تنها بلا خیزد
سعادت آن کسی دارد که از تنها نپرهیزد !!!
سلام
بعضی وقتا بعضی چیزهارو باید بدی تا خیلی چیزارو بدست بیاری
ولی بعضی وقتا خیلی چیزهارو باید بدی اما چیزی بدست نمیاری
ولی بعضی وقتا همه چیزتو میدی تا همه چیزت بره
و جالب اینجا هست
کسی که یکبار همه چیزشو داده دو باره بخواد از دست بده چیزی که به دست اورده چی؟
یکی که تازه بلند شده رو پاش دوباره بخوره زمین چی اتفاقی واسش میفه؟
من اگه بجای اون باشم دوباره می ایستم اما دیگه به زمین اعتماد نمیکنم
و نیم خیز نیم خیز راه میرم
شاید دلیل نیم خیز راه رفتنم رو بهانه کنم زمین خوردنم و اعتمادبه زمینو
خودم میدونم دلیلش قلبی بوده که شکستم
گفتم قلب
قلب یعنی چی؟
قوی ترین دست گاه در بد انسان که باعث پمپازخون به تمام نقاط بدن انسن میشود !!!
شاید این هم میشه معنی کرد
قلب: ساده ترین قسمت از بدن انسان که به سادگی در نگاه و عشق سپری بر بدن میشود
یا انم میشه معنی کرد
قلب: یک قسمت شیشه ای بسیار نازک که با کوچکترین فشار میشکنه
خوب بعضیوقتا قلبی فدای قلبی
زیبا میشه شیشه در مقابل شیشه
هر دو شیشه میشکنه
اما اینو قبول کن اونی که عاشقه و باعث این شکستن شده بیشتر زلر میکنه
اینو بدون درسته
قلبم در مقابل قلبت قرار کرفت
اما زلر اصلی رو من کردم
شک نکن
دوستی رو از دست دادم که عاشم بود و منم
پیش بینی میکنم که قهر میکنی باهام دلیلش اینه
که یککی اینکارو با من میرد هر چقدر هم عزیز بود دیگه نامشو نمیبردم
این رو واسه مخاطب خواسی گفتم خودش میدونه
Ip=……..135.89
حلالم کن
ازادی هر کاری بکنی هنوز همونی هستی که میدونی خودت
نیگا دیدی چقدر عزیزی ؟
دیدی شکی نبود
دیدی عاشقتم
چون عاشقتم شکستم تا نشکنی اما میدونم شکستی
دیگه گریه جواب دلرو نمیده
اگه خواستی میدونی کجا میتونی پیدام کنی
همون جای همیشگی
تاریخ نگارش : 16/8/90
ساعت:19:17دقیقه
مکان خونمون
اسلام علیک یا ضامن آهو
یاحق
همین
محـــکم تر از آنم که برای تنــها نــبودنم
آنچه را که اســـمش را "غــرور "گذاشته ام
برایت بــه زمیـــن بکوبــم
احـســاس من قیمتــی داشــت
که تو برای پرداخــت بهای آن فقیــــر بودی....
سلام
چی ساده میشه کلمه پایان رو نوشت
بعضی واجه ها زیاد در ذهنم تکرار میشوند
سکوت
پایان
خداحافظی
انتظار
لال شدن
کر شدن
کور شدن
واقعا چرا کور نشیم؟
چرا کر نشیم؟
چرا لال نشیم؟
انتظار بدم میاد ازش اما چرا منتظر نشیم؟
یعنی پایانی وجود دارد؟
خدا چی؟
واقعا معنی خدا حافظی میشود پایان؟
منظور از پایان یعنی چی؟
یک سوال اگر نویسنده رمان زندگی خودتون بودید چی مینوشتید؟
کدام قسمت هارا زیبا و بزرگ میکرید؟
و کدام قسمتهارا سانسور؟
یعنی واقعا واقعیت داره میگن
هر کاری که ما بکنیم ثبت میشه؟
من نمیدونم
اما اگه شما میدونید چرا رمانتونو اونجوری که میخواین نمینویسید؟
من اگر به واقعی بودن این مسله بهم ثابط بشه
کتاب زندگیمو خودم مینویسم
که اگه خدایی روز مهشری اومد و فیلمی از روی رمانم نشونم داد
حداقل سرمو نندازم پایین
تا حالا اینو میدونم شاید تو جشنواره جهنم و روزی که قاضیش خدا هست
فیلم زندگیم مقام اول رو نیاره
اما اینو میدونم داوری که واسه جشنواره گذاشتن
رحمن هست
رحیم هست
غفور هست
خدا هست
پس می خوام فیلمی از ادامه زندگیم بسازم که اونجا کم نیارم
میخوام فیلمم بشه مثل خیلیا که
اول فیلنامشون رو خراب کردن ولی کم کم و در اخر فیلم شدن
نقش اول و زیبا ترین فیلم شد فیلماشون
ورفتن جایی که همه دارن خودشونو میکشن اونجایی باشن
مامانم میگفت از قدیما گفتن
ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه هست.
خوب پس من دارم میرم ماهی رو از آب بگیرم
کسی میاد بریم ماهی گیری
یا علی
برعکس خیلی دوست دارم یک همراه داشته باشم
شاید این جملات رو به مسخره بگیرید اما
اینهارو که شما در چند خط بالا خوندین
با اجازه شما دوستان اسمشو گذاشتم
دلنوشته های یک پسر
و
امید وارم
منو بابت تخییر چند وقتم ببخشید
اخه با این فشار درسی دارم میخونم بازم اونی که میخوام نمیشه
به امید دیدار
همین
یاحق
هنگامی که دری از
خوشبختی به روی
ما بسته میشود،
در دیگری باز
میشود ولی ما
اغلب چنان به در
بسته چشم
میدوزیم که درهای
باز را نمیبینیم !!
سلام
چیزی برای گفتن نیست پس سکوت بهترین و زیبا ترین واجه
واجه نه
بهتریم حرکت فیزیکی برای اعتراض هست
شاید بگن سکوت علامت رضایت هست
اما صد در صد تکذیب میکنم
سکوت وقتی انجام میشه که دیگه در مقابل زور کم میاری
این قانون من بوده
و خیلی چوب این قانون رو خوردم
اما نمیتونم من نمیتونم سرکش باشم
نمیتونم از حقم دفاع کنم
سکوت من = تسلیم من هست
نه رضایتم
عشق نمی پرسه اهل کجایی ، فقط میگه تو قلب من زندگی می کنی . عشق
نمی پرسه چرا دور هستی فقط میگه همیشه با من هستی . عشق نمی پرسه
که دوستم داری فقط میگه: دوستت دارم
درشهرعشق قدم میزدم گذرم افتادبه قبرستان عاشقان خیلی تعجب کردم تاچشم
کارمی کردقبربودپیش خودم گفتم یعنی این قدرقلب شکسته وجودداره؟یکدفعه
متوجه قلبی شدم که تازه خاک شده بودجلورفتم برگهای روی قبرراکنارزدم که
براش دعاکنم وای چی میدیدم باورم نمیشه اون قلبه همون کسیه که چندساله
پیش دله منو شکسته بود .
زندگی چیست؟ زندگی مانند اتوبوس شلوغی است که جایی برای نشستن
نیست و وقتی خلوت میشود و می خواهی بشینی راننده داد می زند پیاده شوید
اخر خط است .
عشق یعنی مهر بی چون و چرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا
عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر
عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست
عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛
حرفهای دل بدون گفتگو
عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛
عشق یعنی گنگی گویا شده
عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛
عشق یعنی ماهی راهی شده
عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق صیادی بدون تیر و
دام
عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛
عشق یعنی گل به روی شاخه ها
عشق یعنی
از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب
در میان این همه غوغا و شر ؛ عشق یعنی کاهش رنج بشر
ای توانا ، ناتوان عشق باش
؛ پهلوانا ، پهلوان عشق باش
ای دلاور ، دل به دست آورده باش ؛ در دل
آزرده منزل کرده باش
عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر
؛ واگذاری آب را بر تشنه تر
عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛
بی پر و بی پیکر و بی سر شدن
عشق یعنی خدمت بی منتی ؛
عشق یعنی طاعت بی جنتی
گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای
انتقام
عشق را دیدی خودت را خاک کن
؛ سینه ات را در حضورش چاک کن
عشق آمد خویش را گم کن عزیز
؛ قوت ات را قوت مردم کن
عزیز
عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛
دردی از درمانده ای درمان کنی
عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛
عشق یعنی خویش را گندم کنی
عشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛
در مقام بخشش از آیین مپرس
هرکسی او را خدایش جان دهد
؛ آدمی باید که او را نان دهد
عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛
عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای
عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛
تا که معشوقت نداند کیستی
عشق یعنی ذهن زیباآفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین
عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیرانگوری
ولی
هرکه با عشق آشنا شد مست شد
؛ وارد یک راه بی بن بست شد
کاش در جانم شراب عشق باد ؛
خانه جانم خراب عشق باد
هرکجا عشق
آید و ساکن شود ؛ هرچه ناممکن بود ممکن شود
در جهان هر کار خوب وماندنیست ؛ رد پای
عشق در او دیدنیست
شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر
عشق است و سرود عاشقان
آری.عشق
رمزی در دل است.شرح و وصف عشق کاری مشگل است
عشق یعنی شور هستی در یک کلام
همین
یاحق
ادامه مطلب ...