سلام
یک در خواست دارم
لطفا تمام مریضی دنیارو دعا کنید آبجی غزل منم دعا کنید
امروز می رم حرم جا امام رضا همه شما دوستانم میبرم با خودم
لطفا دعا یادتون نشه
ممنونم
آبجی شیلا از شما هم یادم نشده
همین
با تشکر دوست شما امین کوچولو
خون دل با اشک می آمیزدومژگان ما
در عبور ابر گریه،لاله کاری میشود
با من از هجران و از زهر جداییها نگو
ورنه زخم دوریت،این بار کاری میشود
سلام
ببخشید
اما نمیدونم از چی باید بنویسم از خوشحالی یا از غم
به خدا بهدی واسم سخته نوشتن که باورم نمیشه تا این حد کلمات
تو ادبیات فارسی ناقس باشند
داداشی و آبجی های گلم من اینارو در حالی مینویسم که داره یک
چیزای گرمی از کنار چشمم میاد پایین که
با هاشون آشنا بودم از قبل
اما چندوقتی بود خبری ازشون نبود
شاید این نوشته ها بد باشه و ارزش خوندن واسه
شما عزیزان نداشته باشه اما اینارو دلم نوشته ببخشید
امروز من اومدم، کاشکی نمیومدم
با هزارتا شوق اومدم تو وب رفتم
تو نظرات خوندم تا رسیدم به نظر آبجی غزل نمیدونم
تا حالا واستون پیش اومده که از تو بشکنید یا نه
اما من شکستم داداشی ها و آبجی های گلم
آبجی غزل من آبجی جون من بهترین آبجی
دنیا مریضه میدونم چیشه اما نمیتونم بگم از من
خواسته آرزو آخرشو براورده کنم آبجی
میدونی با من چیکار کردی
آبجی جون من مگه نگفتم آبجی ندارم تو دنیای واقعی
مگه من نگفتم که دوست دارم
داداشی منو چرا شکستی آبجی مگه قراره نیای،
آبجی از من بدتری؟ آبجی دوست دارم به جون تمام دنیا،
تر خدا منو نکش
یکی از دوستام میگفت یک سرباز برای جنگیدن
انگیزه میخواد انگیزه یک سرباز
وتنشه خواهرشه برادرشه
اگه یک جا هم برادرشو هم خواهرشو ازش بگیرن
سرباز کوچولو دیگه قدرتی نداره که بخواد بجنگه
آبجی من اون سرباز کوچولویی هستم
که هم برادرم و هم خواهرم ازم خداحافظی کردن
داداشی شما چرا ، من که کار بدی نکردم
به جون خودم اون قولی که بهت دادم تا امروز انجام دادم
چرا شما برای همیشه خداحافظی کردی
داداشی من پسر بدی بودم، گفتی بجنگ گفتم چشم
، گفتی خوب باش گفتم چشم
، گفتی تو بزرگی پس بزرگ باش گفتم چشم،
من که بد نبودم من لایق اینهمه تخریب نبودم
به خدا وقتی تو بیمارستان بودم روزارو میشمردم که کی
بیام تو نت که با داداشیم و آبجیم حرف بزنم
اما الان به چی امیدی بیام
آبجی و داداشی من کسی رو ندارم من تنهام
میدونی فقط شمایی و آبجی غزل
و آبجی شیلا و سنگ صبور
سنگ صبور که یک کلمه یاد داره که هردفه مینویسم
واسش سلام 5ثانیه بعدش واسم
مینویسه من رفتم یا حق
داداشی من دارم میترکم داداشی
امروز بدترین روز من بود کاشکی هیچوقت نمیجنگیدم
داداشی و آبجی به جون خودم قسم اگه تو این
چند روزی که من اینجام با من صحبت نکنید
دیگه تسلیم میشم نمیجنگم
به خدا میشم همون امین قبلی همون امین بده ((گریه))
نمی خوام اصلا چرا همش واسه من باید پیش بیاد
مگه من آدم نیستم مگه من پسر بچه نیستم
چرا تا بایکی دل میبندم میره ازم دور میشه
به خداوندی خدا دیگه به کسی نه میگم
داداشی نه میگم دوست دارم
دیگه نمیگم به خدا به جون خودم
دارم میترکن اصلان نمی خوام دیگه بیام تو این دنیای مجازی
و بد که من داره میشکنه
نمیدونم چی بگم داره دلم میترکه
من تمام لحظه لحظه های این چند روزو که نبودم
نوشتم که بدم بخونی به خدا اما تا اون خوندم
همشو پاره کردم
داداشی منم امین کوچولو تو من به امید شما بودم
خیلی بدی که خودت واسه خودت تسمیم میگیری
نمیدونم شاید این تنها و آخرین چیزی باشه که از
امین کوچولو تو این دنیای مجازی دیگه ثبت میشه
دیگه دار گیلوم میترکه نمیتونم بنویسم
اما آبجی غزل به جون خودم تو این چندوقتی
که هستم میرم جا امام رضا ازش قول پسرونه میگیرم
که خوب بشی آبجی غزل بهت قول پسرونه میدم
که خوب بشی
داداشی ها من پسر بدی بودم همتون تقریبا میدونید
اما الانه خوب شدم دیگه بد نیستم
داداشی من دوستون دارم دیگه دارم دق میکنم
خیلی اینجا ساکته ببخشید باید برم دیگه تاقط ندارم
شاید این نوشتها هیچوقت تایید نشه
و بمونه تو چرک نویس وبم و دوستم بخونه
اما اگه خوندی بدون خیلی دوست دارم
میبینی به هدی دوست دارم که قسم چند لحظه
قبلمو شکستم دوست دارم داداشی نارنجی پوش خودم
آبجی اگه من شفاتو از امام رضا نگیرم دیگه جا
امام رضا نمیرم به خدا
آبجی غزل یکی از دوستام میگفت خواستی
بری تو حرم از در باب جواد پسر امام رضا برو
همه درخواستات قبول میشه
نمیدونم درش کجاست اما میرم میگردم پیداش میکنم
به خدا شفاتو میگیرم ((گریه))
داداشی ما مشهدی ها رسم داریم وقتی یکی میره
پشتش آب میپاشیم که برگرده
داداشی من نبودم که آب بریزم من اشک ریختم
اگه یک روز اومدی دیدی امین نیست
و دیگه نیومده بدون ...........
فقط بدون تنها کسی بودی که امین از
ته قلبش بهت اعتماد داشت و دوست داشت
و میدونست امینو واسه امین می خواستی
داداشی من دنیارو بی داداشی هام نمی خوام
دیگه نمیجنگم بزار هرچی می خواد بشه بشه
داداشی نارنگی هم دیگه نمی خورم دوست دیگه ندارم
دیگه هم پشت اون دیوار نمیام
خدا حافظ شاید برای همیشه
عهدی که بین این دل و آن چشم بسته شد
پیش هجوم بد نظران زود خسته شد
زنجیر را که حلقه دل کرده بود عشق
در صبح بی وفایی چشمت گسسته شد!!!؟؟
گفتی تو رابه عمر رهایت نمی کردم
پیوند عهد بستنت آسان شکسته شد
>>> گریه <<<
تو را یاد است شبهای گذشته؟ /تو را یاد است پیمان های
بسته؟ /خوشا گیلاسهای نا گسسته/ خوشا گیلاسهای نا گسسته
>>>> گریه . گریه . گریه <<<<
همین
ببخشید غلط املایی زیاد دارم چون آبجی غزل
نیست غلط های املایی منو بگیره ((گریه))
با تشکر دوست شما امین کوچولو
مهربانی هایت را دیده ام***نه در خواب
که در بیدارترین لحظه های آبی بودنت
و آمده ام که بمانم ***اگر ماندنم را بخواهی
سلام
من تو این چند روزی که اومدم دنبال موضوع میگشتم
واسه وب که آپ کنم
پس با اجازه دوستان
موضوع این پست رو میزارم:همه چی و از همه جا...!!!
نمیدونم از کجا شروع کنم از دوستی شروع کنم یا از عید
من نمی خوام مثل بقیه باشم و می خوام همیشه
فرق کنم پس از عید همه گفتن من از بقیه چیزا
میگم از دوستایی که دوسم داشتن و الان نیستن
و دوستایی که در حد دوست بودیم و حالا شدیم برادر
و دوستایی که با هم داداشی بودیم و حالا شدیم غریبه
نمیدونم اول تشکر کنم یا گلایه
من خودم تشکر بیشتر دوست دارم
نمیدونم به چه زبونی تشکر کنم نمیدونم اینو زبونم
نمیگه دلم میگه
به خدا وقتی تو بیمارستان بودم میترسیدم فراموش بشم
میترسیدم دوستام امینو از یاد ببرن
اما وقتی اومدم و وب دیدم و بعدش رفتم تو نظرات
، دیدم من بهترین و خوشبخت ترین پسر دنیام نه اینکه تعداد
نظرایی که واسه من گذاشتن زیاد بود
نه
واسه اینکه من هر کدوم رو که میخوندم احساس
پشت اون کلمات دیدم خوندم شنیدم درک کردم
و نمیتونم به نظرات جواب بدم چون می خوام تا
آخر عمرم فقط واسه خودم باشه و خود خودم تنها
و فقط میتونم بگم دوستون دارم خیلی خیلی
نمیدونم چرا این روزا هرچی می نویسم به دلم نمیشینه
شاید به خاطر قلبی و دلی هست که بعضی
به ظاهر دوستان شکستن
نمی خوام گلایه کنم اما فقط میتونم بگم
نو گلی روزی زشورستان دمیم***خار،آن گل دیدو رو درهم کشید
کز چه روییدی به پیش پای ما***تنگ کردی بی ضرورت جای ما
خجلت است،این شاخه بی بار تو***عبرت است ، این برگ ناهموار تو
تو ندانم از کدامین کشوری***هرکه هستی ، مایه دردسری
ما ز یک اقلیم،زان با هم خوشیم***گر که در آبییم و یا در آتشیم
تو همه عیبی و ما یکسر هنر***ما سرفرازیم و تو بی پا و سر
گل بدو خندید کای بی مهر دوست***زشت رویی لیک گفتارت نکوست
همنشینی چو تو بودن ختاست***راست گفتی آنچه گفتی راست
ما فرو مایه نبودیم از ازل***تو فرو مایه شدی در ضرب المثل
ماز پیشه تو گیاهی بیش نیستیم*** تو چه دانی چیستیم ما کیستیم
چون کسی اهل را نااهل شمرد ***روزی گرزه گران از خفایی خورد
ماکه جایی خویش راخوب بشناختیم***خودرازشر وزهرتوخوب راندیم
نمیدونم خوب منظورم رسوندم با این شعر یا نه
شاعران حفظ حرمت میکنند
با قلم آهسته صحبت میکنند
شاید مدل ما ایرانی ها هست که همیشه عادت کردیم
پشت کسی که نیست حرف بزنیم
باید از یکی از دوستام که خیلی دوسش دارم و
واسم شده برادر اگه اجازه بده که برادر بگم بهش
همه به نام* به رنگ نارنجی * میشناسنش اما من بهش میگفتم*
نارنجی پوش*
و حالا میگم برادر خودم داداشی گلم دوست مهربونم
برادرخودم آقا مرتضی
نمیدونم چجوری باید بگم دوست دارم اما اینو خوب میدونم
که داداشی دوست دارم (( گریه))
نمیدونم آیا کسی حصلش میاد تا اینجا مطلب بخونه
یا نه اما میدونم کسای که منو دوست دارن تا آخرش
میخونن پس کسی نا محرم نیست که بخوایم
خجالت بکشیم همه خودی هستن مثل جشن تولدی
که واسم گرفته بودی داداشی دوست دارم
خیلی به خدا
بعضی ها میگن من خیلی دارم زیاده روی میکنم
اما داداشی من همین زیاده روی هم دوست دارم
بزار هرچی می خوان بگن
به قول خودت بی خیال بچه ها
داداشی
تو را یاد است شبهای گذشته؟ /تو را یاد است پیمان های
بسته؟ /خوشا گیلاسهای نا گسسته/ خوشا گیلاسهای نا گسسته
********************************
راستی یکی از داداشی هام تو نت داره ازدواج میکنه واسه خوشبختیشون دعا بکنید
داداشی امکان داره من بشم عمو امین ؟
مبارکه انشا الله
***************************
این آپ خدا حافظی هم حساب میشه
تا 1 ماه دیگه اگه خدا بخواد هر ماه یکی آپ میکنم
همین
با تشکر دوست شما امین کوچولو